آیا ترامپ قصد فروپاشی آمریکا را دارد؟
شرایط حال حاضر آمریکا،ویژگی ها و خصوصیات یک سیستم رو در حال زوال را به نمایش می گذارد.بروز این شرایط قبل از هرچیز ریشه در نوع کنش ها و الگو های رفتاری دونالد ترامپ دارد که اخیراً و در شرایطی غیره منتظره وارد کاخ سفید شده است. به واقع او مسئول بخش اعظم اتفاقات و شرایطی است که در آمریکای وقت حاضر ساری و جاری است. این اتفاقات در فرایند تصمیمات دور از منطق، شتابزده و هیجانی ترامپ در ریل بی نظمی حرکت می کند و لحظه به لحظه رنگی از آشفتگی،تردید،بی سامانی به خود می گیرد. واقعیت آن است که این دست از حوادث و اتفاقات غیر قابل تصور تا قبل ظهور پدیده شگفت انگیز و البته اسفناکی چون ترامپ یا دیده نشده و نبوده و اگر بوده، اساساً دشوار و دیریاب بوده است.
به نظر می رسد که با توجه به مجموعه کنش ها و اعمالی که ترامپ در طی یک ماهی که با حضور خود در کاخ سفید انجام داده است، او را بتوان مامور فروپاشی آمریکا دانست.واقعیت آن است که تنها کسانی که قصد فروپاشی یا سرنگونی نظامی را دارند،دست به این گونه اقدامات می زنند و ترامپ چه زیبا و هنرمندانه نقش خود را در بر ثمر سازی ماموریتی که برعهده دارد، بازی می کند. این حدس گمان بیشتر در راستای مسئله دخالت نقش افراد در به ثمر رساندن و تحقق اهداف پنهانی تقویت می شود. به این ترتیب اگر قائل به این امر باشیم که بروز و ظهور شرایط خاص محصول اعمال قهرمانانه فردی است،ترامپ از این قاعده مستثنی نیست.مثلاً پیروزی انقلاب فرانسه با اعمال قهرمانانه روبسپیر رقم خورد. یا همینطور لنین مفسر مارکسسیم روسی و از رهبران عمده جنبش کارگری و سوسیال دموکراسی روسیه نقش زاید الوصفی را در واژگون سازی خاندان رومانف و نظام تزار برای بر ثمر سازی و پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 م ایفا کرد. در همین راستا،نقش گورباچف در کنار همه دلایل موجده از جمله گلاسنوست (بلورینگی یا شفافیت) و پرستورویکا (بازسازی) در فروپاشی کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی غیر قابل انکار است. در حال حاضر ترامپ همان نقش گورباچف را و البته در مداری معکوس در واژگون سازی نظام سیاسی آمریکا بازی می کند.
البته در کنار تصمیمات گریز از مرکز ترامپ،مجموعه ای از نگرش های ضد ناسیونالیسمی و علقه های ضد آمریکایی که ظاهراً از طرف روسیه دیکته می شود،ترامپ را در فرجام گرایی ماموریتش یاری می دهند. اینکه او گرایش خود را از روسیه و تمجیدش را از پوتین کتمان نمی کند، نشان می دهد که روسیه نیز بی میل از انجام این نقش از سوی ترامپ نیست. واقعیت آن است که ترامپ با همه شوک ها و تکانه هایی که از رهگذر تصمیمات گریز از مرکز و همچنین تمایلات روسی خود بر ارزش های آمریکایی وارد می کند، اگر بداند در هدفی که دارد به توفیق می رسد، بر شدت کنش های خود می افزاید و هراسی ندارد که نخبگان ساختار سیاسی آمریکا در بر ثمر سازی ماموریتش چه قضاوتی خواهند کرد. به این ترتیب به نظر می رسد که با کنش های سر درگم و غیر قابل پیش بینی ترامپ تاریخ بار دیگر و در دومین دهه از هزاره سوم در حال تکرار است و او نوید این تکرار را به مشتاقانش داده است. شاید این دگردیسی و تحول برای کشوری که داعیه سروری داشته و دارد،امری بغرنج باشد و اگر زودتر پی می برد که قرار است تاریخ به فاصله دو دهه از فروپاشی شوری،تکرار شود،عطای دموکراسی را به لقایش می بخشید و از انتخاب ترامپ صرفه نظر می کرد. اما واقعیت آن است که ترامپ رئیس جمهور آمریکاست،در صحنه حاضر است و راه می رود و هراز گاهی هم برای دوستدارنش لایک می فرستد و همین دوستداران او را از اینکه چنین تصمیماتی گرفته است، تشویق می کنند و برای انجام چنین ماموریتی هورا می کشند.