هنگامی که سارکوزی در 2007، جای ژاک شیراک را در کاخ الیزه گرفت با وجود پیشینه طولانی در سیاست فرانسه و نشستن روی صندلی مشاغل مهم دولتی که آخرین آنها، وزارت کشور بود در مقایسه با بزرگان این کشور به ویژه با روسای جمهور پس از جنگ جهانی دوم فرانسه از ژنرال دوگل و پمپیدو گرفته تا میتران و شیراک، شخصیت برجسته‌ای به حساب نمی‌آمد؛ تعریفی که بسیاری از تحلیلگران علم سیاست آن را باور داشتند، واقعیتی که در جریان زمامداری پنج ساله او و سپس در بررسی عملکردش پس از ترک الیزه به اثبات رسید که سارکوزی به نسل کوتوله‌های سیاسی، سال‌های آغازین هزاره سوم میلادی تعلق دارد که قرار است سرنوشت جهان را رقم بزنند....

آن‌سوتر در بریتانیا هنگامی که نام‌هایی چون چمبرلین، چرچیل، دیزرائیلی، تاچر و حتی بلر را در ذهن مرور می‌کنیم، چگونه می‌توان کامرون و خانم ترزا می را با آنها در یک کفه گذاشت یا زمانی که در دفتر سیاست اروپا مثلا در قرن بیستم با مک میلن و چمبرلین و بالفورد و حتی هامون در مسند وزارت خارجه لندن روبه‌رو می‌شویم، چگونه می‌توان با بوریس جانسون کنار آمد.
سخن از شهردار پیشین لندن که از طرفداران پروپاقرص برگزیت بود و هست به میان آمد؛ او که مشق سیاست‌ورزی نکرده، آنچنان از رمز و راز دیپلماسی بی‌خبر است که هنوز جوهر سخنان نخست‌وزیر بریتانیا در جمع سران کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس خشک نشده (تایید حرف‌های خانم می در میان نیست) مرتکب گاف بزرگ می‌شود تا مجبور شود از عربستان عذرخواهی کند.
از این نوع قیاس در دنیای امروز سیاست زیاد می‌توان یافت به‌طور مثال چگونه می‌توان روسای جمهوری چون روزولت، لینکلن، آیزنهاور، کندی یا ریگان را مثلا با ترامپ قیاس کرد حتی در آلمان که با وجود شخصیت محکم و سیاستمدارانه خانم مرکل، چگونه می‌توان از عظمت سیاست‌ورزان بزرگی چون آدنائر، ویلی برانت یا اشمیت به راحتی گذر کرد.
تازه این اول کار است چراکه ممکن است از فردا مثلا در ایتالیا رهبر حزب پنج ستاره و در فرانسه رهبر حزب افراطی جبهه ملی، زمام امور را در دست گیرند تا به قول معروف نور علی‌ نور شود! حضور این همه سیاستمدار درجه دو، سه و چهار برای رهبر پرقدرتی که این روزها ردپایش در تمام سازوکارها و بحران‌های جهان دیده می‌شود، ولادیمیر پوتین، فرصتی است تا رویای تجدید «تزاریسم» را در ذهن خود بیشتر و بیشتر بپروراند.
در کمبود شخصیت‌های تاریخ‌نگار، جهان به سوی آنارشیسم دولتی، چهارنعل پیش می‌تازد چراکه در سیاست‌ورزی غیر از توانایی‌های عوام‌گرایانه، نگاه یکسونگرانه، تعقل و خردورزی و باور جهان وطنی هم نیاز است، در غیر این صورت جهان باید با شخصیت‌هایی چون ترامپ، جانسون، ماری لوپن، پوتین و مثلا رهبر حزب پنج ستاره ایتالیا روزگار بگذراند.