برخلاف پندار ها و تصورات رایج دیگر نباید رفتارهای ترامپ را قلدرمابانه،متعصبانه،متنفرانه،مشمئز کننده و النهایه امر مذمومی تصویر کرد.این فرضیه از نوع رفتار او در فردای پیروزی انتخابات قوت می گیرد.تصویری که ترامپ بر خلاف آن تصورات رایج از فردای انتخابات از خود نشان داد در اساس غیر منتظره بود و همچون پیروزی اش شوک دیگری وارد کرد. همگان بر این باور بودند که نطق پیروزی او باید فرو ریختن دوباره قباحت ها،فحاشی،روان نژندی، بی رسمی و نامرادی،حمله به مخالفان و منتقدان و به خاک مالیدن پوزه رقیب تراز اولش هیلاری کلینتون باشد،اما اینگونه نبود.ترامپ عاقل تر از آنی ظاهر شد که تصور می شد.او در اولین فرصت به ستایش رقیب پرداخت و از آمریکای متحد سخن گفت.او همین رفتار را در ضیافت اوباما در کاخ سفید تکرار کرد.

     همه آنچه را که از ترامپ از فردای پیروزی در انتخابات آمریکا سر زده است،نشان می دهد که آن همه مواضع و اظهار نظرهای خارج از عرف و قاعده برای عبور از بحران و صرفا مصرف داخلی داشت و بیشتر ترجمان احساس بود تا تصویر واقعیت. به واقع ترامپ چاره ای هم نداشت که به آن گونه مواضع توسل جوید و بر طبل آن شعار ها و برنامه ها بکوبد، چراکه ماه و خورشید و فلک همگی دست بکار شده بودند که او پیروز نشود.به هر تقدیر او هر چه بود و هر چه کرد،پیروز شد و همان گفتمان معطوف به چالش  و مخاطره زای او توانست بخش اعظم جامعه آمریکا را در ورود به کاخ سفید همراه خود کند.حال که او پرزیدنت جدید آمریکاست، لازم است وضرورت دارد که آن تصورات معطوف به هراس به کناری رود وجدی گرفته نشود.چرا که:

   آمریکای تحت سلطه ترامپ باید به همه کاستی های موجود پایان دهد و تغییری را بر تغییرات اوباما شروع کند.به واقع رفتار های تمدن ستیز ترامپ به معنای اختلال در نظم برنامه های اقتصادی اش خواهد بود. ترامپ نشان داده است که لااقل در این یک فقره صداقت رفتار دارد و حال او نماد آمریکای بی نقاب است.پس اگر او بخش اعظم مجاهدت خود را معطوف به بازگشت نظم از دست رفته نماید، و نیز همت خود را به اعاده واعتلای هژمونی آمریکا سازد، چگونه فرصت می کند که دور مکزیک دیوار بکشد، اقدام به یک حمله اتمی کند،برجام را پاره کند و رفتار های قلدر مآبانه از خود نشان دهد؟ ترامپ به فراست دریافته است که رفتار ها و کنش های سیاسی اش در نگاه تیز بین جهانیان پایش و رصد می شود. او به فراست دریافته است که کارنامه اش از سوی حامیان، مخالفان و جهانیان قضاوت و داوری می شود.او خود می داند که بهره و حظی از سیاست ندارد و به مکتب سیاست نرفته و به ناچار از سر بغض مسئله آموز صد مدرس سیاسیون در جامعه سیاسی آمریکا شده است، پس باید آنگونه که نموده،نباشد.همچنین ترامپ سخت واقف است که انتخاب او عصیان و شورشی بر سنت های نا کار آمد جامعه آمریکا بوده است.پس لاجرم با تمرکز ترامپ در تحقق برنامه های انتخاباتی اش، جامعه آمریکا دیگر نمی تواند شاهد ظهور مک کارتیسم جدیدی در قالب ترامپ باشد. ترامپ به ناچار برای فرار از آن همه اتهامات و از آنکه حمایت افکار عمومی را برای ماندن دور بعدی در کاخ سفید از دست ندهد،تغییر رفتار خواهد داد.همچنین ترامپ از جهت که پدران و اجدادن آمریکا نخواهند در گور به خود بلرزند،از آن بی رسمی ها فاصله می گیرد و به آن نامرادی ها  پایان خواهد داد و به سهم خود و بیشتر از همه آنهم از سر  بغض از دستاورد های تمدنی آمریکا محافظت می کند.به این ترتیب از همه آن شواهد می توان حدس زد که ترامپ در عمل به آن رفتار های متعصبانه و قلدر مآبانه بیشتر ببر کاغذی است تا ببر واقعی.بنابر این وجود چنین ببری آنگونه که تصور می شود هراس ندارد.چنین فرصتی ضرورت ترامپ هراسی هم برای جهانیان و هم برای دلواپسان در خطر افکندن میراث تمدنی جامعه آمریکا  را اجتناب ناپذیر می سازد.