نظریه بازی ها در تئوری های روابط بین الملل بر مدل انتخاب منطقی تاکید می نماید.نظریه مزبور با بهره گیری از استدلالات ریاضی و مطالعات منطقی بر اصل هزینه و فایده استوار است و در نوع خود راهنمای عمل دولت ها در شرایط بحرانی،ایجاد اتحاد و ائتلاف و مسابقات تسلیحاتی به عاریت گرفته می شود. منطق موجود در نظریه بازی به دولت ها به عنوان کنشگران اصلی این اجازه را می دهد که آنان بخواهند در نهایت خواسته ها و نیاز های امنیتی،استراتژیک، ژئوپولیتیک، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا نظامی شان را در کوتاه مدت یا بلند مدت تامین نمایند. بدین ترتیب در راستای استدلالات موجود در نظریه بازی ها، سلسله مراتبی برای اهداف متنوع ملی برای دولت ها در نظر گرفته می شود. لذا غیر طبیعی نمی نماید که در بر خی از مواقع امنیت ملی، مسائل فناوری، توسعه اقتصادی و رفاهی و مسائل ایدئولوژیک و مسائل استراتژیک و ژئوپولیتیک در زمره اولویت نخست هدف های سیاست خارجی دولت ها تلقی شود و یا با دگر گون شدن پاره ای از شرایط ،لازم آید که نوعی جابجایی در تحقق اهداف منافع ملی دولت ها صورت پذیرد.نکته اساسی ومحوری در نظریه بازی ها آن است که کلیه انتخاب هایی که که به وسیله دولت ها در راستای نظریه مزبور صورت می گیرد،حالت تعاملی دارد. به این ترتیب، برخی از باز ها با حاصل جمع جبری صفرند به این معنی که باخت یکی از بازیگران بر سر منازعه ای به معنای برد بازیگر دیگر است. در سایر بازیها نتایج غیر صفر یا مختلط را نیز می توان ملاحظه کرد که در آن بازیگران می توانند برد ها و ضرر های نسبی را برای خود و سایرین ثبت کنند و مجبور به انتخاب بهترین بد ترین ها باشند تا منویات مورد نظر دولت ها از پس این قواعد حاصل آید.  

در وقت کنونی بحران یمن فصل جدیدی از تنازع استراتژیک و ژئوپولیتیک را برای دو بازیگر محوری خاورمیانه یعنی ایران و عربستان  آغاز کرده است و از قراین و نشانگان این تنازع پیداست که روند آن رو به تصاعد است. به واقع روند تنازع استراتژیک و ژئوپولیتیک ایران و عربستان در یمن با تحولات موسوم به بهار عرب کلید خورد.در اوج نا آرامی های بهار عرب، علی عبدالله صالح با میانجیگری برخی از کشور های عربی از جمله عربستان پس از 32 سال حکومت در یمن از قدرت کنار رفت و عبد ربه منصور هادی جای او را گرفت. با روی کار آمدن عبد ربه منصور هادی یک دوره موقت اصلاحات سیاسی در این دولت آغاز شد، اما بعد از شش ماه شبه نظامیان حوثی  به صنعا پایتخت یمن هجوم بردند و آنجا را گرفتند و به محاصره خود در آوردند.در اوایل آنان به حذف یارانه سوخت معترض بودند و بر آن بودند که آقای عبد ربه منصور هادی به جای دولت وقت که دولتی فاسد بود،باید دولتی تشکیل دهد که حقوق همه گروه ها را بهتر نمایندگی کند.با میانجیگری سازمان ملل متحد پیمان صلحی امضا شد و دولت تغییراتی را به عمل آورد، اما حوثی نه تنها رغبتی برای ترک پایتخت نشان ندادند، بلکه عزمشان را برای گرفتن کل کشور نشان دادند. آنان پارلمان کشور را منحل کردند و رئیس جمهوری جدید را در حبس خانگی قرار دادند. آقای عبد ربه منصور هادی و دولتش استعفای خود را اعلام کردند، اما پس از آنکه از حبس خانگی گریخت و به عدن رفت، استعفایش را پس گرفت. دولت آقای عبد ربه منصور هادی مورد حمایت غرب و برخی از کشور های عرب منطقه بود ودر مقابل حوثی ها مورد حمایت ایران. اما ایران می گوید که در امور داخلی یمن دخالت نمی کند. مقامات ایران به صراحت اعلام کرده اند که این گونه ادعاها مبنی بر دخالت ایران چه در یمن و چه در بحرین  فقط یک  فضاسازی است که علیه ایران در حال انجام است.اما رقیبان ایران جریانات یمن و برخی از کشور های دستخوش بحران سیاسی را بخشی از برنامه های توسعه طلبانه ایران در منطقه می دانند.برای نمونه ترکی فیصل رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان بر این باور است که خطر مختص به بلند پروازی های تسلیحاتی هسته ای ایران نیست،ایران در وقت کنونی نیز یک بازیگر دردسر ساز در صحنه های مختلف در جهان عرب است. مثلا ایران در روزگاران حاضر مداخلاتی را در راستای برنامه های توسعه طلبانه خود در کشور هایی چون: یمن،عراق،اردن،سوریه،لبنان،فلسطین و بحرین به انجام می رساند. در این راستا،عبدالملک حوثی رهبر گروه انصار الله عبد ربه منصور هادی را متهم کرده که دست نشانده  آمریکاست و او  با پول عربستان و قطر علیه یمن توطئه می کند.با توجه به جزر و مد های بحران یمن که دو بازیگر محوری جغرافیای خاورمیانه در گیر آنند، می توان محاجات و دلایلی را در راستای نظریه بازی ها اقامه کرد که برنده و بازنده این منازعه استراتژیک و ژئوپولیتیک کدام بازیگر محوری خاورمیانه است؟این دلایل مبیین آنند که رقابت استراتژیک و ژئوپولیتیک دو کشور ایران وعربستان در بحران یمن مبتنی بر منطق قاعده بازی حاصل جمع جبری صفر است که  عربستان را بازنده این رقابت نشان می دهد.اول آنکه: عبد ربه منصور هادی با توجه به از دست دادن پایتخت و انتقال خود به عدن و سرانجام اقامت در عربستان قادر نیست که به قدرت باز گردد. طبیعی است که ناتوانی و عدم بازگشت عبد ربه منصور هادی به صحنه قدرت، به معنای تقویت  راهبرد های تقابلی حوثی ها در پایتخت و عدن باشد. دوم آنکه کناره گیری جمال بن عمر نماینده ویژه سازمان ملل در یمن با وجود آنکه تحت حمایت دولت علی عبدالله صالح تا قبل از تحولات موسوم به بهار عرب بود،هم اینک راهبرد های مقابله جویانه و متحدان منطقه ای عربستان را عامل نزاع و تصاعد بحران در یمن معرفی کرده است. در حالیکه منطق حکم می نماید که گزارش جمال بن عمر با توجه با مستظهر بودن به حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای  عربستان خلاف گزارشی باشد که او به عنوان یک دیپلمات عرضه کرده است.در همین راستا عربستان، جمال بن عمر را به حمایت از حوثی ها متهم کرده است تا جایی که همین اتهام سبب شد تا او  از مقام خود  استعفا دهد.سوم آنکه حتی( Press TV ) تلویزیون دولتی انگلیسی زبان ایران با پخش تصاویر تظاهرات و راهپیمایی مردم صنعا اعتراض مردم شهر پایتخت یعنی صنعا را علیه عربستان اعلام  نموده و دخالت و اقدامات تهاجمی عربستان با حمایت آمریکا را عامل مهم در تصاعد بحران یمن  دانسته است. هم اینک عملیات آفندی عربستان با استقرار نیرو های زرهی در ناحیه  نجران و بمباران شهر صنعا در قالب اسکادران هوایی صورت می پذیرد.چهارم آنکه به رغم بر کناری علی عبدالله صالح در تحولات موسوم به بهار عرب، حوثی ها به نیرو های وفا دار علی عبدالله صالح نزدیک تر شده اند تا  عبد ربه منصور هادی. بدون تردید نزدیکی حوثی ها به جبهه علی عبدالله صالح خود یک وهن و شکست برای عربستان تلقی می گردد. پنجم آنکه ایران همیشه به عنوان یک رقیب شیعه نشین منطقه ای برای عربستان سعودی بوده است.در وقت کنونی شاید عربستان در کنار آمریکا در یک سو  و ایران از سوی دیگر در ائتلاف غیر رسمی و نانوشته در کنار هم با داعش بجنگنداما مناقشه ای که عربستان در یمن به پا کرده است، عربستان را عامل تنش و بی ثباتی در منطقه معرفی می نماید.ششم آنکه ایران به جهت نداشتن مرز مشترک با یمن  و فاصله زیاد مرزی با این کشور چیزی را برای از دست دادن ندارد،تنها نقطه قوت ایران در ماجرای یمن قرابت های استژاتژیکی و ژئوپولیتیکی و حتی ژئوکالچریک ایران با یمن است که حوثی ها را زیر چتر حمایت ایران قرار می دهد،لذا تنها کشوری که در این زمینه بازنده خواهد بود عربستان است که مرز های مشترکی با یمن دارد اما قرابت ژئوکالچریک با حوثی ها ندارد.هفتم آنکه ائتلاف عربستان بر سر ماجرای یمن قرین وهن و شکست شده است. از نشانگان وهن و شکست همین بس که حضور کشور های پاکستان،مصر، سودان و اردن در کنار عربستان یک حضور استراتژیک نبوده و ناظر بر تامین منافع کوتاه مدت این کشور ها با هدف تضعیف ایران آنهم با چراغ سبز های عربستان به انجام رسیده است.بدون شک، جنگ افروزی های عربستان به عنوان مجری و کارگزار جنگ نیابتی آنهم با تقویت عملیات های آفندی خود نسبت به زیر ساخت های یمن،چیزی جز تقویت القاعده و رویکرد های جهادی وتکفیری نخواهد بود. در بعد دیگر،این راهبرد های عربستان، نه تنها یمن را به عنوان فقیر ترین کشور خاورمیانه بی ثبات تر از همیشه و در گیر بحرانی از جنس لا ینحل  می کند بلکه بر وخامت اوضاع سیاسی منطقه می افزاید و جغرافیای همسایگانش را بی ثبات،پر تنش و  پر چالش خواهد کرد.