موافقان و مخالفان جنگ با داعش در انگلستان چه میگویند؟
امروزه بحث بر سر رفتن جنگ علیه داعش در سوریه به مهمترین و جدیترین مسئله در حیات سیاسی جزیره مبدل شده است.در یک سوی این جدالها و موضعگیریها آنهم بر سر رفتن یا نرفتن به جنگ داعش، محافظهکارانی از جنس دیوید کامرون قرار دارند که با استقرار در عمارت شماره 10 داونینگ استریت سکان هدایت حیات سیاسی جزیره بر عهده آنهاست. در سوی دیگر چنینی جدالی حزب کارگر قرار دارد که دیری نمیگذرد که سکان هدایت و رهبری اش با سیاستمدار کهنه کاری چون جرمیکوربین به گردش در میآید. در آنچه به مواضع مستاجرنشینان عمارت شماره 10 داونینگ استریت و رهبر تراز اولش یعنی دیوید کامرون مربوط است، مسئله جنگ با داعش نه تنها بک ضرورت حیاتی است بلکه از مقوله جنگ عادلانه نیز قلمداد میگردد. به باور رهبران این احزاب جنگ با داعش و خنثیسازی فتنه آنان که کابوس و حمام خونی را در فراخنای مکان و زمان برای اغلب ابنای بشر و جهانیان به وجود آورده هم اخلاقی و هم انسانی است که از رهگذر آن هم امنیت تضمین میگردد و هم صلح جهانی. بنابر این چنین جنگی با توجه به ضرورت وقت حاضر جهانیان از مقوله جنگ نئوکانهای کاخ سفید به همراهی انگلستان در حمله به عراق و افغانستان نیست که بخواهد متضمن بحران مشروعیت و استعفای اجباری و زودرسی برای رهبران حزب محافظهکار گردد. به باور رهبران محافظه کاران عمارت شماره 10 داونینگ استریت یک جهان بدون داعش بهتر میتواند امنیت مورد تاکید رئالیستها را تامین کند. هر چند که پیدایش و تحقق یک آرمان شهر آینده با توجه به سابقهای که از الگوها و کنشهای رفتاری رهبران محافظهکار انگلستان وجود دارد، بعید مینماید و بر نمیآید،اما با توجه به تمهید مقدماتی که از سوی این رهبران و همتایان دیگر کشورها در جنگ داعش فراهم شده، نمیتوان به تحقق آن به کلی در روزگاران نزدیک ناامید بود. به واقع در این جنگ عادلانهای که علیه داعش به وسیله ائتلاف غرب تمهید یافته است به معنای ورود به سنت انتقادی و فرار از جزماندیشی به آزاداندیشی است. لذا باید میراث مرده ریگ آن را فرو شکست و طرح نویی را برای ابنای بشر با هدف فرار از تقید به سنتهای جزم گرایانه در افکند. اما در آنچه به مواضع جرمیکوربین رهبر کنونی حزب کارگر بر میآید،درست در مقابل مواضع رهبر محافظهکار قرار دارد.به واقع اندیشههای یوتوپیاگرایانه کوربین به رغم عادلانه بودن چنین جنگی او را به اتخاذ سیاستهای ضد جنگ واداشته است. تردیدی نیست که اتخاذ چنین سیاستی ناشی از تجربه ناموفق رهبران قبلی این حزب به ویژه تونی بلر در همراهی کردن نئوکانها در جنگ افغانستان و عراق و دیگر منازعات خاورمیانه بوده است. به واقع همراهی کردن و همنوا شدن حزب کارگر با آمریکا در جنگ افغانستان و عراق سبب شد که موقعیت این حزب در حیات سیاسی جزیره به پایینترین سطح خود تنزل یابد. به همین خاطر این منارعات درس بزرگی به جرمیکوربین داده تا او هم مانند رهبران گذشته حزب کارگر از جمله: بلر،براون و ملیبند در آتش جنگ افروزی ندمد.به باور کوربین آن همراهی کردنها نه تنها پاشنه آشیل این حزب در رقابتهای سیاسی حیات جزیره، بلکه باعث شکست خفتبار و کاهش محبوبیت در افکار عمومی جامعه بریتانیا شده است. به همین خاطر است که کوربین با اتخاذ سیاست ضد جنگ به نوعی در صدد اعاده و احیا و نیز بازسازی موقعیت حزب کارگر در حیات سیاسی جزیره است و با ایجاد کمپین و راهیپمایی ضد جنگ در صدد آرامش و خیز دوباره حزب کارگر برای به دست گرفتن قدرت در معادلات و مناسبات آینده حیات سیاسی بریتانیا بر آمده است که لازمه تکوینیاش میباشد. استدلال دیگری که در پشت اتخاذ سیاستهای ضدجنگ جرمیکوربین وجود دارد مربوط به چگونگی آرایش ادوات و تجهیزات جنگی در خنثیسازی فتنه داعش است.در این باره کوربین معتقد است که در از بین بردن و خنثی نمودن فتنه داعش فقط محتاج به تجهیز نیروها در جبهه هوایی نیست، بلکه امحای این فتنه نیازمند تجهیز نیروها در جبهه زمینی نیز میباشد و با توجه به تجربه ناموفق انگلستان در جنگهای افغانستان،عراق و سایر منازعات خاورمیانه افکار عمومیوقت حاضر انگلستان آیا میتواند و حاضر است نیروهایی را در جبهه زمینی علیه داعش تجهیز و بسیج نماید؟ طبیعی است که به باور کوربین پاسخ منفی باشد چراکه خاطرات زنگار بسته سربازان انگلستان در آن جنگها هم خسته و هم افکار عمومیاجازه چنین تجهیزی را نمیدهد. اما در یک داوری منصفانه باید گفت که تفاوت مواضع مستاجرنشینان عمارت شماره 10 داونینگ استریت به رهبری دیوید کامرون با آنچه که کوربین آن هم در ورای آن اندیشهها و تخیلات وهم گرایانه خود به عنوان رهبر جدید حزب کارگر بریتانیا میگوید، از زمین تا آسمان است. قراین نشان میدهد که مواضع محافظهکاران وقت حاضر حیات سیاسی جزیره بر مواضع رهبر حزب کارگر رجحان دارد. این رجحان ناشی از توافق و اراده جهانیان در راستای ضرورت دفع و خنثی کردن فتنه داعش است که به مراتب مخوف و خطرناکتر از توتالیتاریسم قرن بیستمی است. اگر همنوایی کردن رهبران حزب کارگر در حمله به عراق موجب افت موقعیت و بحران مشروعیت این حزب در حیات سیاسی جزیره شده است،این بار اتخاذ سیاست ضد جنگ و مواضع منفعلانه شرایط را برای افت مجدد حزب کارگر و بروز بحران مشروعیت و حتی بحران نفوذ در آینده حیات سیاسی جزیره فراهم میآورد. ضمن آنکه اگر چنین تجهیزی چه از سوی رهبران محافظهکار و چه از سوی رهبران کارگر علیه داعش تجهیز نیابد چه بسا که نوبت حمام خون بعد از پاریس به لندن برسد. تردیدی نیست که تاریخ در قضاوت آینده خود به جهت موافقت این اراده سیاسی و شرکت برای امحاسازی این ارتش متعصب از سوی هر کارگزاری که باشد، به نیکی یاد خواهد کرد و آن کارگزاران را در سلک مدافعان حقوق بشریت و مبارزان ضد تروریسم قرار میدهد. حقوقی که با بربریت و ترکتازیهای این قوم افسار گسیخته و موحش در معرض تضییع است.