چند دهه زمان و فرصت لازم بود تا نئولیبرالیسم به عنوان رویکردی جدید وتازه،ولادت خود را در تاریخ اندیشه سیاسی تهنیت گوید.بحران اقتصادی 1970 میلادی آغاز و شروعی برای این فرصت بود تا این رویکرد جدید بتواند با گذار از سیاست و رویکرد های کینزی، سیرو پویش خود را در تاریخ اندیشه سیاسی مدرن از سر گیرد.اما این آغاز، پایانی برای سناریویی بود که از دهه 1930 شروع شده بود. این سناریو همان پروژه دولت رفاهی بود که با طراحی جان مینارد کینز به مدت چهار دهه در گردش اقتصادی کشور های غرب به اجرا در آمد و می کوشید تا از طریق دخالت در اقتصاد هم بحران انباشت سرمایه و هم بحران مشروعیت دموکراتیک خود را حل کند.در واقع بحران در اقتصاد سرمایه داری آزاد در طی سال های32-1929 مقدمه اجرایی سازی طرح کینز و پروژه دولت رفاهی بود.

 

بحرانی که در این سال ها به وجود آمده بود،نتایجی جز افزایش بیکاری،سقوط قیمت سهام شرکت ها، ورشکستگی،رکود و کاهش در سرمایه گذاری خارجی را به دنبال نداشت.به همین دلیل حکومت های سرمایه داری غرب یکی پس از دیگری به منظور افزایش اشتغال و رفع بحران رکود دست به مداخله اقتصادی زدند.برای نمونه در آمریکا دولت روزولت اقدامات گسترده ای در جهت ایجاد اشتغال،مساعدت به ورشکستگان،اصلاح نظام بانکی،افزایش هزینه های عمومی و مالیات ها،وضع قوانین کار،پرداخت مقرری بیکاری انجام داد.متعاقب اقدام دولت آمریکا،درانگلستان نیز با به قدرت رسیدن حزب کارگر در سال1945 اقداماتی در زمینه ملی کردن صنایع،ایجاد اشتغال کامل وتوزیع عادلانه در آمدها انجام گرفت. حجم وسیع ازاعمال چنین سیاست هایی در گردش حیات اقتصادی کشور های غرب سبب شد که کینز در کتاب نظریه عمومی پول،بهره واشتغال،مبانی پروژه دولت رفاهی خود را تئوریزه کند.

 

استدلال اصلی کینز این بود که اقتصاد سرمایه داری آزاد نمی تواند تعادل عرضه و تقاضا را برقرار کند،لذا ذاتا بی ثبات است و می تواند تقاضای موثر ایجاد کند.از همین رو دخالت دولت به منظور ایجاد تعادل در اقتصاد یک ضرورت تلقی شد.راه حل کینز این بود که دولت باید قدرت خود را در زمینه وضع مالیات و افزایش هزینه عمومی به منظور تضمین تقاضای موثر و اشتغال کامل به کار گیرد. بنابراین،کنترل اقتثصادی و برنامه ریزی به درجات مختلف، اساس طرح کینز در پروژه دولت رفاهی و مآلاً سوسیال دموکراسی بود.پروژه دولت رفاهی کینز در جهت گردش نظام سرمایه داری غرب تا اواسط دهه 1970 ادامه یافت اما با بروز بحرانی دوباره و البته این بار بحران در اقتصاد دولت رفاهی، زمینه برای ایجاد سیاست های اقتصادی واجتماعی جدید از سوی برخی از کشور ها غربی پدید آمد که نئولیبرالیسم خوانده شد. به واقع دولت رفاهی که به عنوان راه حل بحران رکود دهه 1930 پیدا شده بود،در ظاهر دیگر نمی توانست در دراز مدت از بروز بحران مجدد در سرمایه داری جلوگیری کند.

 

 بنابراین نئولیبرالیسم در پاسخ به نیاز عصر که البته خود محصول شرایط اقتصادی وسیاسی معاصر بود، در واکنش به پیدایش ساختار دولت رفاهی وبا بروز بحران در چنین ساختاری شکل گرفت.نئولیبرالیسم تلاش داشت که به شرایط پیش از پیدایش دولت رفاهی باز گردد،لذا اصول و مبانی این رویکرد نو ظهور به وسیله اندیشمندانی چون: میلتون فریدمن،فردریش هایک،رابرت نوزیک تئوریزه شد که نتیجه نظری و عملی حاصل از آن، چرخش عمده ای در سیاست و تفکر اقتصادی  و نیز رواج سیاست های اقتصادی نئو کلاسیک وگرایش فزاینده به خصوصی سازی،انتقاد از دولت بزرگ و اندیشه دولت کوچک بود. در آمریکا چنین چرخشی در سیاست های اقتصادی از سال 1977 در زمان ریاست جمهوری کارتر آغاز شد و در دوران ریگان به اوج خود رسید. در انگلستان نیز سیاست جدید اقتصادی از سال 1976 شروع شد و در دوران نخست وزیری مارگارات تاچر کاملا بسط یافت.به این ترتیب زمینه برای ظهور واقعی نئولیبرالیسم فراهم شد و متعاقب آن سیاست های اقتصادی این نوع دولت ها زمینه را برای رشد بخش خصوصی وسرمایه گذاران متهور به سبک دوران سرمایه داری لیبرال فراهم کرد. روی هم رفته گرایش نئولیبرالی موجب افزایش فرصت و توانایی شر کت های بزرگ خصوصی در امور مال اندوزی شده و محدودیت های وضع شده بر تجارت آزاد را به تدریج از میان برد. تداوم چنین سیاستی،رویکرد مسلط همه کشور های غربی از دهه 1970 به بعد شدو تا روزگاران اخیر تداوم یافت.

 

اما این بازگشت به لیبرالیسم با ویژگی تازه خود، در حقیقت به معنی بازگشت به لیبرالیسم کلاسیک نبود بلکه متضمن ایجاد نوعی کورپوراتیسم یا ساخت فاشیست گونه ای بود که در دوران اخیر بحران های ذاتی لیبرالیسم اقتصادی را در ابعاد تازه ای فعال می کرد.بحران های اقتصادی 2008 که فرآیند آن تاروزگاران حاضر ادامه یافته است،از نشانگان بارز ناکارآمدی نئولیبرالیسم است که نظام جدید سرمایه داری غرب نتوانست حتی با اعمال دوباره سیاست های کینزی چاره ای برای آن بیابد. قراین موجود در حیات اقتصادی کشور های غرب نشان داده است که اعمال رویکرد های نئولیبرالیسم و این بار با ویژگی دوم خود یعنی کورپوراتیسم،سلطه انحصارات خصوصی و همکاری نزدیک آنها با دولت را دامن زده است.از سوی دیگر اعمال این سیاست ها،متضمن همکاری اتحادیه های کار گری در اجرای سیاست های اقتصادی به منظور تثبیت دستمزد ها و سیاست زدایی جامعه شد، هر چند که رویا های دموکراتیک چنین دولتی که همواره عامل ایجاد بحران بود، از میان نرفت.

 

باری اعمال این سیاست، بار دیگر ساخت دولت در غرب را دستخوش تحول تازه ای کرد و مجادلاتی را در تقبیح و تایید نئولیبرالیسم،به وجود آورد.در این میان در پاره ای از عقاید،دوباره بر نقش نئولیبرال در گردش نظام اقتصادی و مآلاً برای حل بحران تاکید شده است.طرفداران این رویکرد ادعا نموده اند که بازار آزاد و دولت کوچک و آزاد سازی اقتصاد مناسب ترین سیاست برای توسعه و برون رفت از وضع موجود است،چراکه بازار نقش خود تنظیم گر دارد و اگر دولت ها در اقتصاد مداخله نکنند،بازار گرایش تعادلی و توسعه بخش خود را به بهترین شکلی انجام می دهد.بنابراین،برای آنکه بازار نقش توسعه گر خود را به خوبی انجام دهد،دولت ها باید راه را برای بازار آزاد باز کند و خود را از سر راه آن کنار بکشند.اما رویکرد دیگربا گرایش کینزی در تقبیح نئولیبرالیسم تمهید یافته است و بر این امر تاکید می کند که بازار آزاد آن طور که نئولیبرال های زمان ما می گویند،دروغ وافسانه ای بیش نیست و همه لفاظی های نئولیبرالیسم چیزی جز بیان یک ایدئولوژی برای توجیه منافع خاص شمرده نمی شود.این رویکرد مضافا بر این امر تاکید می کند که بازار آزاد نه تنها میل تعادلی ندارد،بلکه ماهیتا میل به بحران دارد که دورهای تجاری شاهد آن است.در این میان آنچه باعث ثبات نسبی و شکوفایی اقتصاد در دوران بعد از جنگ جهانی دوم بوده است،سیاست های سوسیال دموکراتیک و مدل اقتصاد کینزی بوده است نه سیاست های نئولیبرالی. با توجه به بحران اخیر اقتصادی و آنچه در غرب جاری است،آیا با ز هم می توان،در این داوری بر رویکرد نئولیبرالیسم در برون رفت از وضع موجود تاکید کرد؟ قراین نشان می دهد که نئولیبرالیسم اگرچه رویا های دموکراتیک در سر دارد،اما از حل بحران موجود ناتوان است و نتوانسته چاره ای جز دولت رفاهی برای حل بحران اقتصادی خود تجویز نماید.بنابراین به لحاظ ماهوی بیشتر به افسانه شباهت دارد تا واقعیت.در این میان آنچه مسلم است  و واقعیت دارد این است که نظام سرمایه داری بازگشت پیروز مندانه جان مینارد کینز را به تهنیت نشسته است و احیای دوباره پروژه دولت رفاهی او را در حل بحران اقتصادی ،جشن می گیرد.