تاملی نظری برجامعه شناسی امنیت اجتماعی (بخش اول)
چکیده:
امنیت اجتماعی در سطح جوامع ناشی از استمرار وجود ارزش های فرهنگی چون( فرایند اجتماعی شدن، نظم، وفاق و همکاری اجتماعی و....) به حفظ حریم اجتماعی، رفع خطرات،استفاده بهینه از فرصت ها و ارتقاء سطح زندگی اجتماعی می پردازد. امنیت اجتماعی را نوعی توانمندی جامعه برای مراقبت از و ویژگی های بنیادی گروه های اجتماعی و قومی، در برابر تغییرات و تهدیدهای عینی جامعه یا همان تقویت هویت های اجتماعی و قومی باید دانست. از نظر ماهوی امنیت به معنای رهایی از خطر، تهدید،آسیب، اضطراب،هراس، نگرانی یا وجود آرامش، اطمینان،آسایش، اعتماد، تامین، ضامن است. امنیت در سطوح (منفعل- فعال- فرافعال) به حفظ تداوم هویت اجتماعی و فرهنگی می پردازد. امنیت اجتماعی به عنوان پدیده ای در مسیر تحولات اجتماعی برسر راه توسعه یعنی وضعیت موجود و وضعیت مطلوب مورد توجه مردم و گروه های اجتماعی قرار می گیرد. اهتمام به مسئله امنیت اجتماعی در جامعه ناشی از افزایش سرمایه اجتماعی خواهد بود.در سطح جامعه هر چه شرایط محیطی و میزان تراکم و چگالی تعاملات اجتماعی موجود در محیط های اجتماعی با لاتر رود، در نتیجه انسجام، اعتماد و تعامل اجتماعی بیشتر خواهد شد. امنیت اجتماعی در سطح خانواده به معنای رفع تهدیدهای اجتماعی و بهره مندی از فرصت های اجتماعی خانواده تعریف می گردد. امنیت اجتماعی با گسترش شهرنشینی و بروز آسیب های اجتماعی در سطح محلات از جمله مباحثی است که مدیریت شهری می تواند، در جهت تقویت سرمایه های اجتماعی شهروندان گام هایی مؤثری بردارد. امنیت اجتماعی پاسداری از هویت های اجتماعی است؛ بر این اساس جامعه از طریق گسترش فضای اجتماعی و از بین رفتن موانع و محدودیت های اجتماعی برای گروه های قومی و اجتماعی به دنبال حفظ الگوهای هویتی خواهد بود. مهمترین خصوصیات امنیت اجتماعی شامل (جامع بودن، تجزیه ناپذیری، ذاتی، تمرکز بر عدالت و....) می باشد. رویکرد سلبی با توجه به برقراری نظم امنیت اجتماعی را تعریف می کند و وجه ایجابی با توجه به ظرفیت ها و توانمندی های جامعه امنیت اجتماعی را مورد مطالعه قرار می دهد. نگرش جامعه شناسی خرد به این پدیده ترکیبی از عینیت و ذهنیت و مناسبات و تعاملات غیر رسمی است. نگرش کلان به امنیت اجتماعی در بستر جمع و هنجارهای رسمی حاصل می گردد. در مباحث نظری و روش شناسی دیدگاه های علوم انسانی با توجه به خصوصیات ذاتی دیدگاهیشان به تشریح امنیت اجتماعی پرداخته اند. در بین مکاتب جامعه شناسی کارکردگرایی نظم ساختاری در جامعه را برابر با امنیت و ابعاد آن دانسته، مکتب کنش متقابل امنیت را حاصل کنش متقابل اعضای جامعه دانسته، و مکتب روش مردم امنیت را در بین زندگی و نظم روزمره مردم ریشه یابی می نماید. گیدنز دو وجه عینی و ذهنی را برای بررسی امنیت وجودی بیان می کند. مولار با تأکید بر گفتمان سلبی، امنیت اجتماعی را ناشی از رفع تهدید هویت اجتماعی دانسته، باری بوزان بیشتر با تکیه بر دولت محوری این پدیده را مورد ارزیابی قرار داده است؛ ویور ارتباط متقابل هویت- جامعه و امنیت در اندیشه های خود می پردازد؛ میتار هم با تکیه بر مدل آنارشیستی به فرمول بندی هویت به عنوان بنیادی ترین هسته امنیت اجتماعی اشاره می کند. با توجه به یکسری از خصوصیات درونی در سطح جامعه ایران می توان اشاره به تفاوت های بسترسازی امنیت اجتماعی با جامعه غربی کرد، که در مقاله به آن اشاره گردیده است.
کلید واژه: امنیت اجتماعی، گفتمان سلبی/ وجهی- جامعه شناسی کلان/خرد، نظم اجتماعی،هویت
مقدمه
امنیت اجتماعی همواره به عنوان یکی از نیازهای اساسی هر جامعة انسانی مطرح بوده است، زیرا وجود این پدیده در سطح جوامع نظم و بقاء را به عنوان مهمترین کارکرد اساسی خود بوجود می آورد. در واقع این پدیده از اصلی ترین و اساسی ترین کار ویژه های نهاد اجتماعی حکومت یا همان دولت می باشد؛ که مردم حق خود را در مورد دفاع از حریم عمومی و خصوصی، حفظ جامعه به نهاد اجتماعی حکومت تفویض می کنند، که این مسئله بر اساس دیدگاه نخبه گرایی بیانگر نقش بارز نهاد اجتماعی حاکمیت در تأمین امنیت در سطح جامعه بر عهده حکومت می باشد. در مقابل این ایده، باید اشاره به این کرد که آنچه منشاء این فرایند است باید در فرایندهای بنیادی تر مورد بحث قرار گیرد؛ که این فرایند( امنیت اجتماعی) در بطن جامعه جای دارد؛بنابراین استمرار وجود ارزش های فرهنگی، فرایند اجتماعی شدن، وفاق و همکاری اجتماعی و.... در بین شهروندان می تواند از مهمترین عوامل ارتقاء و تقویت امنیت اجتماعی به صورت واقعی باشد؛ در حالی که نظام های دولتی و حکومتی با توسل به قدرت نظامی شان و اقدامات و خط مشی های قهرآمیز و اجباری امنیت از جمله امنیت اجتماعی را می خواهند بسترسازی نمایند.
امنیت اجتماعی (جامعه ای)[1] حلقه واسط بین امنیت فردی و امنیت ملی است، که در تلاش است با یک نگاه کلان و جامع، یکپارچگی و انسجام لازم را میان امنیت، شهروندان و حاکمیت بسترسازی کند. در واقع هدف آن است که امنیت را به مثابه فرایند اجتماعی مطرح سازد که بدون آن اساساً زندگی بی معنا و پر خطر می باشد. صرفاً در هنگام جنگ و هرج و مرج بحث امنیت و ایمنی بودن جامعه نباید محور امور قرار گیرد، بلکه در وضعیت اجماع عام و کلی و انسجام تام اجتماعی در سطح جامعه امنیت از بعد اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد.
در مطالعات جامعه شناختی باید عنوان کرد که از دو بُعد می توان از این نوع امنیت بهره برد. اول اینکه این نوع امنیت در سطح جامعه از حیث ضرورت حیات اجتماعی برای بقای هر جامعه ای لازم می باشد؛ دوم اینکه از حیث تأثیر گذاری در کم و کیف امور اجتماعی،سیاسی، دولتی و حکومتی که جامعه با بحران ها و مسائلی روبرو است، این پدیده در سطح جامعه لازم است. بنابراین طرح و تدوین چارچوب جامعه شناختی برای این پدیده در حال حاضر برای هر اجتماعی از جمله جامعة خودمان لازم به نظر می رسد.
دانش جامعه شناسی، امنیت را در بستر روابط و مناسبات سیاسی، اجتماعی در سطح جامعه و در میان شهروندان مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. همچنین سه رکن اساسی این حوزه را باید امنیت اجتماعی- سرمایه اجتماعی و جنبش های اجتماعی دانست،که ترسیم جامعه شناسی امنیت بدون این سه مؤلفه میسر نیست. زیرا با ترسیم این سه شاخص می توان به مکانیسم ایجاد و گسترش امنیت در زمینه اجتماعی متمرکز شد. بنابراین در جامعه شناسی امنیت متغیرهایی مانند « وفاق اجتماعی،همکاری گروهی،احساس تعلق خاطر به ارزش های اجتماعی،سرمایه و ظرفیت اجتماعی، گروه اندیشی، اعتماد اجتماعی،تشکل ها و جنبش های اجتماعی و به طور کل مرجعیت گروه به مثابه شکل دهنده امنیت و احساس ایمنی مورد بحث قرار می گیرد. بر اساس مطالعه چنین شاخص هایی است که شکنندگی یا استحکام اجتماعی واحدهای سیاسی مشخص می شود.» ( نصری،1381: 114-113) با توجه به این مؤلفه ها و متغیرها می توان نتیجه گرفت که جامعه از آسیب پذیری داخلی اندک و در نتیجه امنیت ملی پایدار و مناسب بر خوردار است.
در مجموع امنیت اجتماعی و جامعه شناسی امنیت، حفظ حریم اجتماعی ( عمومی،خصوصی و خانوادگی) رفع خطرات و استفاده بهینه از فرصت ها را شامل شده، همچنین در سایه این پایداری می توان ارتقاء سطح زندگی اجتماعی را به همراه اتخاذ تدابیری در جهت کسب فرصت های زندگی شهروندان ایجاد نمود، و به همراه آن ارزش های اجتماعی، احساس ما بودن، و توانمندی های اجتماعی شهروندان و.... را در جهت توسعه پایدار و پیشرفت همه جانبه بسترسازی کرد.
بیان مسئله
نقش امنیت در هر سطحی و با هرگونه بُعدی در بسترسازی توسعة جوامع انسانی،فراهم آوردن فضای فکری، مدیریت زندگی اجتماعی، مشارکت در روابط اجتماعی و بالاخره زمینه سازی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر را برای شهروندان هر جامعه ای فراهم می کند. از این رو امنیت در طول تاریخ رشد و تعالی جوامع انسانی را رقم زده است، و بر همین مبنا حوزه های مطالعات امنیتی سطوح و ابعاد متعددی را پوشش می دهد.
با توجه به چنین اهتمامی امنیت اجتماعی به عنوان یکی از شاخص ها عمده پدیده امنیت جزء نیازهای اساسی انسان و فصل مشترک همة مشکلات انسان از بیماری روانی گرفته تا خودکشی، اعتیاد و بزهکاری است. بحث امنیت اجتماعی به خصوص در تأمین بهداشت اجتماعی و روانی و در کاهش آسیب های اجتماعی و روانی، همچنین در گسترش سلامت اجتماعی و روانی اهمیت بسیاری دارد. بنابراین آرامش، رفاه، رشد، شکوفایی انسان، بروز استعدادها و خلاقیت ها و نیل به تمام کمالات انسان در سایه امنیت از جمله امنیت اجتماعی حاصل خواهد شد.
بر این اساس نظام اجتماعی در هر جامعه ای برای اعمال کارکردهایش نیازمند امنیت اجتماعی است، زیرا شرایط جدید جوامع ناشی از رشد شهرنشینی، و گزلشافتی شدن روابط اجتماعی موجب این شده که همبستگی های اجتماعی، مشارکت های مدنی، سرمایه های اجتماعی روابط جمعی و....کاهش یابد و حیات جمعی به سمت فردی شدن و تضعیف کارکردهای نهادهای اجتماعی سوق یابد، و این مسائل باعث رشد آسیب های اجتماعی و بروز جرائم و انحرافات اجتماعی در حد وسیع و گسترده می گردد؛ از سوی دیگر کارویژه های نهادهای درون نظام اجتماعی در حال کمرنگ شدن و کاهش بوده است، به گونه ای که ابعاد مختلف امنیت با افزایش جرائم در وضعیت بحرانی شدید قرار گرفته است و فرصت ها و خلاقیت های شهروندان در حال امحاء بوده و این مسائل باعث شده که نگرانی های بسیاری در زمینه حیات جمعی جامعه افزایش یابد.
بر این اساس چنانچه ملاحظه می گردد استمرار وجوه امنیت اجتماعی می تواند امنیت جامعه و نهادهای اجتماعی را تضمین و تامین نماید. بسترهای امنیت بخشی و امنیت زدایی در تعاملات اجتماعی چگونه باید ساخته شود؟
همچنین امنیت از بُعد مطالعات جامعه شناختی باید مورد اهتمام قرار گیرد. در جامعه ای که موضوعاتی چون "فاصله طبقاتی،فقر،فحشاء، اعتیاد، تعارضات بینشی و ایدئولوژیکی، بهداشت، روابط شی انگارانه رابطه های انسانی، تضادها، سوئ تفاهمات، سوء تعبیرها، از خود بیگانگی ها، گم گشتگی، و....." به عنوان برخی از انحرافات و آسیب های اجتماعی مطرح است، مهمترین کارکردها و اهداف اساسی این پدیده اجتماعی در سطح جامعه چه می باشد؟
امنیت و مسئله اجتماعی
امنیت اجتماعی به عنوان پدیده ای اجتماعی که دریک جامعه از شرایط ساختاری و الگوهای کنشی برخوردار است، به عنوان پدیده ای در مسیر تحولات اجتماعی برسرراه توسعه یعنی وضعیت موجود و وضعیت مطلوب مورد توجه مردم و گروه های اجتماعی قرار می گیرد، و در صورت عدم تحقق آن مانع تحقق اهداف و تهدیدکننده ارزش ها و کمال مطلوب نظم اجتماعی و توسعه جامعه خواهد شد.
با توجه به اینکه توسعه و بهبود حیات اجتماعی انسان دارای دو بُعد ارزش- هنجاری و اثباتی – واقعی است، امنیت به عنوان یک پدیده اجتماعی از بُعد ارزشی و هنجاری برای رسیدن به اهداف و کمال مطلوب جامعه و همچنین از بُعد اثباتی و واقعی در راستای مقدورات و محدودیت های موجود بر راه رسیدن به توسعه پایدار باید مورد مطالعه قرار گیرد.
با توجه به این مسئله و در راستای توسعه پایدار جامعه می توان اهداف توسعه را همگام با امنیت به دو دسته خاص و عام تقسیم نمود. « اهداف خاص مرتبط با ارزش های خاص هستند که بر حسب هریک از واحدهای اجتماعی نظیر گروه، قشر، طبقه،قوم، شهر، روستا، نظام اجتماعی و جامعه تغییر می یابند. ولی اهداف عام منبعث از ارزش های عام و فراگیر چون دانایی و خردگرایی، صداقت، و راستگویی، آزادگی و مردم سالاری، عدالت و مساوات طلبی، بهره برداری بهینه از منابع در جهت پاسخگویی به نیازهای مردم و رشد و شکوفایی استعدادهای آنان و نظایر آن هستند که در بین همه واحدهای اجتماعی کمابیش مشترک اند و شاخص های عام توسعه را تشکیل می دهند.» (عبداللهی،1387: 11)
رویکردی در بحث مسئله اجتماعی مطرح است که مسئله اجتماعی را حاصل تشخیص نخبگان می داند. «بر این اساس، این نخبگان( سیاسی- اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی) هستند که با توجه به معیارهای ذهنی خود، وضعیت موجود در یک جامعه را در ارتباط با موضوعی خاص می توانند مسئله تلقی کنند یا نکنند. در این صورت پذیرش این رویکرد، وظیفه جامعه شناسان در ارتباط با مسئله اجتماعی، بدون توجه به زمینه اجتماعی و نحوه عموم از آن، برنامه ریزی در جهت حل آن است. بدیهی است چون اعضاء جامعه حاملین مادی مسئله اجتماعی در ارتباط با آنچه مسئله تلقی شده است توجیه نیستند و آن را مسئله تلقی نمی کنند، انتظارا همراهی آن ها با اقدامات معطوف به حل مسئله نیز محقق نمی شود. در این رویکرد به مسئله اجتماعی، همچنین حداقل به طور ذهنی می توان وضعیتی را متصور شد که در آن جامعه موضوعی را به عنوان یک مسئله اجتماعی تلقی می کند در حالیکه نخبگان چنین برداشتی ندارند و یا بالعکس آنچه نزد نخبگان مسئله تلقی می شود، نزد اعظاء جامعه یک مسئله درک نمی شود.» (افشارکهن،1382: 6) باتوجه به این رویکردپدیده امنیت و بالاخص امنیت اجتماعی، در راستای وفاق و همبستگی اجتماعی در جامعه و ارتقاء سرمایه های اجتماعی و افزایش مشارکت اجتماعی گروه ها و هویت های مختلف جامعه در راستای استمرار نظم اجتماعی و توسعه پایدار جامعه بسیار اهمیت دارد، و به عنوان نوعی مسئله اجتماعی با توجه به معیارهای ذهنی نخبگان ( سیاسی- اجتماعی- فرهنگی- اقتصادی) وضعیتی متصور می شود که باید درجامعه و حیات اجتماعی بهبود یابد.
با توجه به اینکه مسائل اجتماعی دارای ویژگی هایی است که بسیارهم عدیده اند، می توان اهم آن ها را عبارتند از:
الف: اجتماعی بودن و عمومی بودن: با توجه به این ویژگی امنیت و ابعاد آن محصول حیات اجتماعی هستند و در قالب واحدهای اجتماعی مشخص چون شهر- روستا- گروه های اجتماعی- طبقات اجتماعی و.... قابل درک می باشند. بنابراین وجود امنیت اجتماعی به عنوان پدیده ای عمومی در هر جامعه ای با کم و کیف متفاوت وجود دارد. با توجه به این ویژگی امنیت اجتماعی را می توان دارای خصایصی همچون( جمعی و غیر فردی بودن، دارای سیر تاریخی، واقعی بودن و دارای ابعاد کیفی و ربط ارزشی بودن آن با مسائل اجتماعی، متغیر و نسبی، قانونمند بودن، متنوع و متکثر، بین رشته ای، قابل اصلاح و بازبینی، و....) دانست.
ب: شرایط و لوازمات تشخیص: با توجه به این بحث، مطالعات امنیتی و شاخه های آن در جامعه برای تحقق داشتن در یک جامعه دارای مجموعه شرایط و استلزمات خاصی است.
1. برخوردار بودن از یک واحد تحلیل: وجود یک واحد اجتماعی مشخص که اعضای آن دارای اهداف مشترکی باشند. براین اساس امنیت اجتماعی با توجه به اینکه واحد تحلیل آن گروه های اجتماعی و قومیتی در سطح جامعه می باشد، به عنوان یک پدیده اجتماعی، جمعی، انضمامی و مقید به شرایط خاص یک واحد اجتماعی در سطح بومی، ملی و بین المللی حائز اهمیت است. در قالب این واحد تحلیل می توان شرایط بسط و موانع عدم تحقق این مسئله اجتماعی را در سطح جامعه با توجه به شرایط زمانی و مکانی مورد انتقاد و بحث قرار داد.
2. برخوردار بودن از اصحاب تخصص و بینش ها و روش های دانشی. طرح صحیحی مسئله اجتماعی امنیت و ابعاد آن امری تخصصی است، لذا باید اصحاب تخصص آن را انجام دهند. زیرا در صورتی که عامه مردم به طور صحیحی درک ناتوانی در تشخیص و شناخت وضعیت موجود دارند، همچنین مردم وضعیت روشن آینده و عدم ارزیابی دقیق مقدرات و محدودیت های گذار از وضعیت را برای رسیدن به حد مطلوب ندارند، به همین دلیل قادر به حل مسئله نیستند؛ بنابراین همان طور که دارندورف بیان می کند وجود اصحاب تخصص و بینش ها و روش های خاص از جمله جامعه شناسی در ارزیابی و به حد مطلوب رساندن امنیت اجتماعی لازم می باشد. شارون هم براین باور است که « جامعه شناسی هموراه محققان و اندیشمندانی را به خود جلب کرده است که آرزوی فهم علل و عوامل تیره بختی و برقراری عدالت اجتماعی در جهان را در سر پرورانده اند.» (شارون،1379: 219) با توجه به این بحث امنیت اجتماعی نوعی نرم افزار تلقی می گردد که باید فکری، فرهنگی، اجتماعی و ساختاری با آن روبرو شد. بررسی این نوع مسئله از اصلی ترین شاخص های توسعه و پیامدهای توسعه یافتگی محسوب خواهد شد، که عمدتاً در حوزه علوم اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد.
3. برقرای تعامل صحیحی و مناسب بین محققان و اعضای واحد اجتماعی. همانطور که بیان شد مسائل اجتماعی از جمله امنیت و ابعاد آن پدیده ای هستند که در مسیر تحولات اجتماعی بر سر راه توسعه پایدار قرار دارند، یعنی بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب مورد اکثریت مردم و گروه های اجتماعی قرار می گیرند، بنابراین شناخت این مسئله بستگی به شناخت علمی اهداف و کمال مطلوب های جامعه و مقدورات و محدودیت های موجود برسر راه تحقق آن ها دارند. این امر ازطریق برقراری تعامل مستمر و پیوند متقابل محققان و واحدهای تحلیل بوجود می آید.
ج فضای فکری و اجتماعی لازم برای طرح مسائل اجتماعی. محققان اجتماعی برای طرح صحیح مسائل اجتماعی نیازمند حوزه ای مستقل از قدرت ها و عوامل رسمی و غیررسمی هستند که بتوانند ضمن پرهیز از وابستگی های سیاسی، قومی، و ایدئولوژیک، با تنظیم تعاملات مستمر و مناسب با مردم و مسئولان و با رعایت اخلاق حرفه ای و استفاده از بینش ها و روش ها ی جامع و تلفیقی،آزادانه، خردمندانه و به دور از هرنوع سلطه پیرامون مسئله اجتماعی جامعه به گفتگو و تبادل اندیشه بپردازند. امنیت و ابعاد آن با توجه به این ویژگی نتوانسته دارای چنین ویژگی در سطح جامعه ایران باشد.
معمولاً در طرح مسائل اجتماعی و ارتباط آن با امنیت اجتماعی اهداف عمده ای دنبال می شود که به شرح ذیل می باشد.
الف: تیپولوژی و توصیف مسائل اجتماعی: در این هدف معیارهای متفاوتی اعم از ( مسائل فرهنگی، مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی، مسائل اقتصادی و مسائل زیست محیطی تقسیم می گردد. با توجه به این نوع تقسیم بندی بحث امنیت و بالاخص امنیت اجتماعی که در راستای الگوهای نیل به اهداف، تعهد جمعی و هویت اجتماعی بوجود می آید، همچنین گام موثری در حوزه اعتماد جمعی عام در جامعه یک مسئله اجتماعی است.
ب: طبقه بندی بر اساس عام و خاص بودن از لحاظ محدودیت و گستردگی موضوع و واحد تحلیل: در این بخش با توجه به طبقه بندی بر حسب موضوع امنیت و شاخه های آن در سطح جامعه و حتی جهانی مسئله عام تلقی شده، دارای ابعاد کثیری است و خصلتی بین رشته ای دارد، و استمرار آن برای تمام گروه های اجتماعی لازم به نظر می رسد.
پ: طبقه بندی بر اساس حوزه های نرم افزاری و سخت افزاری: امنیت اجتماعی و مطالعات امنیتی در هر بُعدی و سطحی با توجه به این نوع طبقه بندی معمولاً با مسائل فکری،فرهنگی ،اجتماعی، سیاسی و حاکمیتی ربط دارند، در واقع در سطح سخت افزاری استفاده از زور و قدرت در جهت تثبیت نظم اجتماعی لازم به نظر می رسد،که بیشتر معطوف به امنیت عمومی، انتظامی و بین المللی و ملی می گردد. در سطح نرم افزاری امنیت اجتماعی در راستای وفاق و وحدت جمعی و استمرار توسعه پایدار گروه های اجتماعی در جامعه باید مورد اهتمام قرار گیرد.
ت: طبقه بندی براساس ارتباط آن با نظام ارزشی و کمال مطلوب: امنیت یکی از نیازهای اولیه هر جامعه بشری است، در واقع اهمیت و اهتمام این مسئله اجتماعی مستقیماً با نظام ارزشی و کمال مطلوب مردم جامعه و حتی جامعه جهانی پیوند مستقیم خورده است، فقدان این مسئله در سطح محلی، ملی،منطقه ای و جهانی باعث تهدید ارزش های ذاتی چون معرفت، تعهد و فضیلت انسانی خواهد شد.
ث: تحلیل ریشه یابی مسائل اجتماعی: در این سطح باید با توجه به دیدگاه های جامعه شناسی قلمرو امنیت اجتماعی را در سطح خرد و کلان مورد تحلیل قرار داد، در واقع با توجه به این اهداف می توان امنیت اجتماعی را به صورت واقعیت گرا و ساخت گرا به مسائل اجتماعی مورد اهتمام قرار داد، حتی از طریق روش های علت کاوانه به تحلیل عوامل اجتماعی عینی و ساختاری مسائل اجتماعی در سطح کلان توجه دارند، در حالی که محققان دارای دیدگاه های خردنگر، فردگرا و نمادگرا بیشتر به مبانی ذهنی و الگوهای کنشی امنیت اجتماعی توجه می کنند و این پدیده را در ارتباط با ویژگی های فردی و ذهنی افراد در سطح خرد مورد اهتمام قرار می گیرد.
ج: ارائه راه حل های مناسب برای اصلاح و پیشگری مسائل اجتماعی: در واقع هراندازه نتایج بدست آمده از اعتبار علمی و ارزش علمی بیشتری برخوردار باشند.بر اساس آن ها می توان راه حل های مناسب تری ارائه کرد. با توجه به این مسئله باید در این راستا محققان اشاره به راه حل های چندگانه ای بنمایند. 1- جامعیت راه حل ها، که توجه به ریشه های عینی و ذهنی و کثیر الابعاد بودن مسئله امنیت.2- اعتبار علمی. راه حل ها باید براساس یافته های علمی معتبر تنظیم شود، دارا پشتوانه و توجیه نظری در زمینه مطالعاتی امنیتی باشد.3- ارزش علمی. راه حل ها باید در قالب تبدیل به سیاست ها، راهبردها، و راهکارهای عملی و اجرایی لازم برای اصلاح، رفع موانع و پیشگیری از ناامنی و توسعه پایدار امنیت اجتماعی باشد.
با توجه به این اهداف و ارتباطی که بین امنیت اجتماعی و مسائل اجتماعی می توان در نظر داشت، باید بیان کرد که ضرورت و اهمیت طرح مساله اجتماعی امنیت در سطح جامعه ایران از اواخر دهه 70 به این سمت گسترش بیشتری یافته است. بنابراین مهمترین مواردی که ضرورت و اهتمام طرح مساله اجتماعی امنیت را در جامعه از این دهه به بعد بارز تر کرده است از چند جهت قابل توجه است.
الف: پاسخ به پرسش های علمی مطروحه در زمینه امنیت اجتماعی و ایجاد وفاق فکری بین محققان و متخصصان مربوطه دربارة امنیت جامعه که به نوبه خود بستر و محمل مناسبی برای تقویت و تعالی تعاملات و همکاری های علمی بین اصحاب اندیشه در حوزه های علوم انسانی بوجود می آورد.
ب: پاسخ به نیازهای اجتماعی و تولید یافته های علمی لازم برای بخش های قانون گذاری، سیاست گذاری، برنامه ریزی و اجرایی کشور و پیوند بین نظر و عمل ایجاد تعامل صحیح و مناسب بین بخش های مکمل جامعه.
پ: تعامل اندیشمندان اجتماعی با مردم و مسئولان نهادهای رسمی و غیررسمی می تواند زمینه را برای وفاق فکری میان نخبگان و نخبگان و مردم بر سر مسائل اساسی و ایجاد هماهنگی و هم سویی بین ان ها در جهت اصلاح، امنیت اجتماعی را فراهم سازد.
ت: با توجه به اینکه امروز توسعه و اصلاح و بهبود حیات اجتماعی در همه جوامع مورد توجه و پذیرش قرار گرفته است، لذا هرگونه تلاش در جهت اصلاح، رفع و پیشگیری مسائل اجتماعی به معنای تلاش در جهت رفع موانع توسعه است؛بنابراین موفقیت در امر بسترسازی امنیت اجتماعی معرف موفقیت در امر توسعه و بهبود حیات اجتماعی جامعه است.
ضرورت موضوع
در هر جامعه ای برخورداری از امنیت در هر سطحی به صورت پایدار و همه جانبه از اهداف اساسی هر نظام اجتماعی است. بنابراین جامعه تا حدزیادی از بنیان های خود تأثیر می پذیرد. مؤلفه های اجتماعی از یکسو روابط اجتماعی و کارکردهای جمعی را رقم می زنند، و از جهت دیگر با توجه به جایگاه دولت یا حکومت در هر نظام اجتماعی این نهاد اجتماعی می تواند نظام اجتماعی را در رسیدن به اهداف و عملی ساختن برنامه ها در هر بُعدی کمک نماید؛ بر این اساس می توان گفت که امنیت اجتماعی از مهمترین مؤلفه های اساسی و پایدار امنیت در هر جامعه ای است که هر چه میزان این مؤلفه در بین سایر عوامل پایدار امنیت قوی تر و بیشتر باشد، امنیت ملی پایدارتر، کم هزینه تر و شکوفاتر خواهد بود. بنابراین نقش کار ویژه های امنیت اجتماعی در سطح هر جامعه ای به طور اجماع بر این مباحث متمرکز است که، این پدیده در سطح نظام اجتماعی باعث شده که انسان ها کنار هم جمع شوند، و از نیروهای جمعی هم بهره مند گردند؛ و در مسئولیت های اجتماعی مشارکت داشته باشند، تا آسوده تر و راحت تر زندگی نمایند. جامعه ای که می خواهد از توسعه و پیشرفت لازم و از ظرفیت های و فرصت های لازم اجتماعی و فرهنگی بهره ببرد، همواره نیازمند به این است که در هر بُعدی از امنیت بالاخص امنیت اجتماعی بهره مند گردد.
جامعه شناسی امنیت یا امنیت اجتماعی در جامعة ایران در دهه های اخیر یکی از موضوعات مهمی است که مورد توجه حاکمیت و دستگاه های انتظامی و قضایی قرار گرفته است. در واقع این بُعد از امنیت در هر جامعه ای در استمرار ارزش های محوری و حیاتی نظام فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه نقش بارزی دارد، تداوم این موضوع در ساختار هر جامعه ای از جمله جامعة ایران در جهت تکوین هویت اجتماعی ،ایجاد انسجام جمعی و حفظ همبستگی بین شهروندان باعث می شود که انحرافات و تهدیدهای فرهنگی و اجتماعی در سطح داخلی که موجب برهم زدن نظم و سامان اجتماعی می شود کاهش یابد.
امنیت اجتماعی دارای ابعاد سیاسی و حکومتی بوده و به شدت آمیخته با مقوله قدرت است و در مطالعات و بررسی های راهبردی در ذیل امنیت پایدار مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد. امنیت اجتماعی را از حیث شمولیت و فراگیری می توان جزء امنیت عمومی نیز تلقی نمود، که حوزه های امنیت فردی، امنیت جمعی و گروهی را می تواند تحت پوشش قرار دهد. ویور[2]« امنیت اجتماعی را توانمندی جامعه برای مراقبت از خصوصیات و ویژگی های بنیادی خود، در شرایط تغییر و تهدیدهای عینی و احتمالی تعریف کرده و بر ارتباط نزدیک میان هویت جامعه و امنیت تأکید داشته و خاطر نشان می کند که جامعه، امنیت هویتی اش را طلب می کند. » ( نویدنیا،1382: 16)
از سوی دیگر باری بوزان[3] در زمینه ضرورت امنیت اجتماعی در سطح جامعه بیان می کند که این پدیده را باید مجموعه ای از ویژگی هایی دانست که بر مبنای آن، افراد خودشان را عضوی از یک گروه خاص اجتماعی تلقی می نمایند و به بیان دیگر ضرورت این پدیده اجتماعی در این است که این پدیده معطوف به بخشی از جنبه های زندگی شخصی است که هویت های گروهی را تنظیم می نماید. بر اساس چنین ضرورتی« باری بوزان معنای ارگانیکی امنیت اجتماعی را به عنوان هویت در جامعه مورد اهتمام قرار داده و امنیت اجتماعی را مترادف با امنیت هویتی تلقی می نماید. وی میان جامعه و اجتماع تفاوت قائل است و معتقد است که جامعه برای بیان گسترده تر و مبهم تر جمعیت دولت به کار برده می شود که پایه سرزمینی و شهروندان رسمی استوار است؛ در حالی که اجتماع به گروهی که هویت، خودپنداری اجتماع ها و افرادی که خودشان را به عنوان اعضای اجتماع قلمداد می کنند، می داند؛حال آنکه به نظر وی، اجتماع شامل گروهایی است که دارای هویت یکسان هستند. » (ترابی و همکار،1383: 41-40)
یکی از موارد اهتمام به پدیده امنیت اجتماعی در سطح جامعه ارتباط تنگاتنگ این مسئله با نهاد اجتماعی خانواده است.بنابراین امنیت اجتماعی به معنای رفع تهدیدهای اجتماعی و بهره مندی از فرصت های اجتماعی. با توجه به این دو عنصر اساسی که ذات و ماهیت امنیت اجتماعی را در هر جامعه ای به طور نسبی شکل می دهد. براین منوال در وجهی تحقق امنیت اجتماعی در خانواده در گرو کاهش یا فقدان نبود امنیت شکل می گیرد؛ و یا در وجه دیگر کسب فرصت ها و تضمین منافع و ارزش ها باعث ضرورت مطالعة تعامل متقابل امنیت اجتماعی با نهاد خانواده در هر جامعه ای خواهد شد. بر این اساس « امنیت اجتماعی خانواده عبارت است ازحفظ حریم زندگی خانوادگی از خطرات و تهدیدات،همچنین ارتقاءسطح زندگی خانوادگی با اتخاذ تدابیری جهت کسب فرصت های زندگی. در اینجا خطرات و تهدیدات به کلیه مخاطراتی اطلاق می شود که در روابط گرم، و عاطفی، صمیمی و محبت آمیز خانواده اختلال ایجاد نماید و احساس نزدیکی و همدلی میان آنان را از بین ببرد.در واقع،حراست و نگهداری از احساس مایی خانواده ریشه در حفظ روابط گرم، عاطفی و صمیمانه میان افراد دارد. حال برای حفظ این روابط چهره به چهره و محبت آمیز و پابرجا ماندن احساس مایی لازم است خانواده به پشتوانه عینی و واقعی برای دفع خطرات و کسب فرصت ها مجهز شود.»(چلبی،1386: 75) نهاد اجتماعی خانواده برای اعمال کارکردهایش نیازمند امنیت اجتماعی است.چرا که جامعة جدید شهرنشینی گسترده و گزلشافتی شدن حیات اجتماعی، موجب بروز کاستی در خانواده را فراهم می کند؛ و خانواده در معرض تهدیدها، خطرات و ضررهای متعددی از جمله فقدان امنیت اجتماعی و عاطفی قرار گرفته است. همچنین جامعه جدید شهری، تراکم و افزایش جمعیت در آن،همراه با تحرک بی سابقةجغرافیایی، موجبات تنهائی، غربت انسان ها را درون توده های انبوه فراهم آورده است.و اعضای خانواده دچار کمبود سرمایه عاطفی در حوزه ارتباطات شده اند، به طوری که آسیب ها،آفت ها، و بحران امنیت عاطفی و اجتماعی خانواده را به خطر انداخته است؛ از بعد دیگر عدم تناسب های شغلی، نه تنها امکان بازیابی شغلی را کاهش داده است، بلکه خطر امحاء فرصت های موجود را نیز فراهم آورده است. و خانواده با دغدغه و تشویق شغلی افراد خویش دست به گریبان است. در ثانی شهرنشینی خطرات جانی بسیاری رقم زده است. انواع بیماری ها، انواع تصادفات و صور گوناگون تجاوز به جان افراد موجبات بروز نگرانی های بسیار در حیات را فراهم ساخته است. در حوزه اخلاق نیز چنین است. جامعه در حال گذار با مدرنیتة رسانه ای و ناقص دچار عوارض شی سروری ، لذت گرایی و اشکال گوناگون آنومی در حوزه ارزش ها ست. بنابراین ، خانواده در ابعاد امنیت جان، مال، شغل، امنیت اجتماعی، عاطفی و اخلاقی،آسیب پذیر گشته است.
امنیت اجتماعی یکی از معرف های اساسی امنیت همه جانبه هر نظام اجتماعی می باشد که با توسعه پایدار آن در سطح جامعه استقلال و ثبات نظم اجتماعی جامعه تقویت می گردد. در واقع مصادیق بارز امنیت اجتماعی چون حفظ و احترام به اعتقادات شهروندان، انسجام اجتماعی، نظم جمعی در جامعه، تامین آسایش و رفاه اجتماعی، اعمال سیاست های اجتماعی و فرهنگی کارآمد، ایجاد زمینه های لازم برای برخوردار بودن از احساس امنیت و آرامش اجتماعی و روانی در بین شهروندان، دستیابی به سطح مطلوب استانداردهای زندگی، بسترسازی مشارکت پایدار و آگاهانه شهروندان در تصمیم گیری های نظام اجتماعی، تحکیم مبانی انسجام فرهنگی و همبستگی اجتماعی، استمرار شاخص های سرمایه اجتماعی و..... می تواند رابطه بین توسعه پایدار و امنیت اجتماعی را در هرجامعه ای به صورت یک واقعیت اجتماعی مورد ارزیابی قرار دهد. در مقابل توسعه نیافتگی و فقدان توسعه اجتماعی زمینه ساز تهدیدات امنیتی است، و هر نظام اجتماعی که بخواهد هر گونه تهدیدی را از بین ببرد باید فرصت های برابر را برای شهروندان در جامعه ایجاد کند تا با جلب رضایت آن ها مانع از بروز نابسامانی های اجتماعی شده و امنیت اجتماعی را تضمین نماید. بنابراین« امنیت و یکی از مصادیق آن امنیت اجتماعی شرط لازم و اساسی توسعه پایدار و همه جانبه هر نظام اجتماعی محسوب می شود.امروزه اقتدار ملی و منافع امنیت اجتماعی با قدرت و رویکرد سلبی از سوی دولت تأمین و تضمین نمی شود، بلکه این منافع جنبه نرم افزاری به خود گرفته است، و با بسترسازی رویکرد ایجابی در جامعه از طریق مشارکت معنادار مردم و گسترش نهادهای دموکراتیک بوده و نهایتاً وامدار توسعه اجتماعی و اقتصادی خواهد بود.» (احمدی،1387: 20) با توجه به آنچه که بیان شد، گسترش راهکارهای مشارکت پایدار شهروندان در عرصه های مختلف، توسعه نهادهای غیر دولتی(NGO)، احترام به حقوق همه جانبه و پایدار اقلیت ها و اقوام، تلاش در جهت رفع نابرابری های اجتماعی و بی عدالتی، پرورش استعدادها و شکوفایی خلاقیت ها و..... از مصادیق بارز تعامل پایدار توسعه و امنیت اجتماعی می باشد.
از بُعد دیگر اهتمام به مسئله امنیت اجتماعی در جامعه ناشی از افزایش سرمایه اجتماعی از مباحثی است که در دهه های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. افزایش میزان سرمایه اجتماعی به خصوص در شکل بین گروهی آن در جامعه به همراه آثار مثبت افزایش کیفیت زندگی، توسعه اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی، نظام کارآمد، کنترل اجتماعی غیر رسمی، رعایت هنجارها و ارزش ها، استحکام خانواده، نظم اجتماعی پویا، حمایت از بده و بستان های جمعی بالاخص ارتقاء سطوح و عملکرد مختلف امنیت اجتماعی را برای شهروندان در جامعه به همراه خواهد دارد. با توجه به اینکه رشد شهرنشینی در جامعه ایران در حال افزایش است، بایدبوسیله شبکه های ناخودآگاه اجتماعی و استانداراهای موجودی که میان شهروندان وجود دارد، امنیت اجتماعی را ارتقاء داد، وجود این شبکه ها و استانداردهای موجود در بین شهروندان از طریق تقویت شاخص های سرمایه اجتماعی شکل می گیرد. در واقع هرچه سرمایه اجتماعی در محلات شهری افزایش یابد، در نتیجه بیگانگی کمتر می شود، و عدم وجود نظارت و در دسترس بودن راه های فرار کاهش یافته در نتیجه امنیت اجتماعی تقویت می گردد. بنابراین در سطح شهرها هر چه شرایط محیطی و میزان تراکم و چگالی تعاملات اجتماعی موجود در محیط اجتماعی محلات به سطوح بالاتر سوق داد، در نتیجه انسجام، اعتماد و تعامل اجتماعی بیشتر خواهد شد، در نتیجه توانمندی بالاتری برای مواجهه با جرم، بی نظمی و تحقق امنیت اجتماعی بیشتر خواهد شد. بر این اساس با چرخش گفتمانی امنیت اجتماعی دولت محور به گفتمان امنیت اجتماعی جامعه محور، که کانون و مرکز قدرت را در خود جامعه بسترسازی کرده سازه سرمایه اجتماعی در ارتباط با امنیت اجتماعی نقش بارزی پیدا کرده است؛« زیرا سرمایه اجتماعی از جمله نظریات جامعه محوری است که با تأکید بر روابط اجتماعی، ظرفیت تبیین و فهم امنیت اجتماعی شده را داراست؛ زیرا لازمه رسیدن به توسعه، امنیت و سلامت اجتماعی، توجه به ابعاد مختلف سرمایه اجتماعی است که در کنترل آسیب ها، جرایم و انحرافات اجتماعی و به طور کلی بحران های اجتماعی، نقش به سزایی ایفاء می کند.» (جعفری،1386: 12) با توجه به این مباحث سرمایه اجتماعی و امنیت اجتماعی، به عنوان دوسازه تحلیلی که در بحث های علمی و نظری صاحب نظران اجتماعی مطرح هستند، برخوردار از اشتراکات و افتراق ها هستند که آن ها را می توان به این صورت بیان کرد.« 1- مفهوم سرمایه اجتماعی و امنیت اجتماعی به دلیل ماهیت و برخوردار بودن از سطوح و لایه های مختلف و نیز وجود انتزاعی آن ها از حیث روش شناختی، نوعی سازه تلقی می شوند. هر چند که پژوهشگران تلاش خود را به بیان ابعاد عینی(انضمامی) این دوسازه، در کنار ابعاد ذهنی (انتزاعی)آن، مصروف نموده اند، به گونه ای که شاهد بیان ابعاد متنوع نظری و تجربی این دو سازه، به رغم وجود اختلاف و نظرهای مختلفف هستیم.2- سرمایه اجتماعی و امنیت اجتماعی به عنوان کالای عمومی شناخته شده اند که در یک جامعه متوازن و پایدار، عموم جامعه از وجود آنان استفاده می کنند.3- سرمایه اجتماعی و امنیت اجتماعی به سختی و با تلاش آشکار و پنهان آحاد افراد، سازمان ها و نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی حاصل و محقق می شوند. سرمایه اجتماعی محصول همکاری و تعامل متقابل و همه جانبه جامعه و دولت است. لیکن فرسایش و نابودی ان هاف به آسانی و با خطای استراتژیک بخش معینی از جامعه، صورت می گیرد.4- فقدان اجتماع و اتفاق نظر در مورد بیان نظری ( مفهومی) امنیت اجتماعی و سرمایه اجتماعی و به تبع آن، نبود تعریف و سنجه های عملی(تجربی) معین در مورد آن ها.5- هر دو مفهوم( سازه) از صورت مثبت و ایجابی برخوردار هستند، و دلالت بر نوعی دارندگی و داشت دارند. در مواردی، برای بیان فضای مفهومی و تجربی آن ها، از نگاه سلبی و سنجه های منفی که دلالت بر فقدان ان ها دارند، استفاده می شود. آن چنانکه به نظر فوکویاما می توان از شاخص هایی چون میزان جرم و جنایت، فروپاشی خانواده، مصرف مواد مخدر، خودکشی و فرار از پرداخت مالیات، برای سنجش فقدان سرمایه اجتماعی، استفاده کرد و در نگاه سلبی به امنیت اجتماعی،آن را برابر با نبود تهدید و فقدان هراس تعریف می کنند.6- هردو سازه مقوی مشروعیت اجتماعی و سیاسی و نیز تسهیل کننده نظم اجتماعی پویا و توسعه پایدار هستند.7- سرمایه اجتماعی، در قیاس با امنیت اجتماعی، بیشتر نقش تبیین کنندگی دارد و امنیت اجتماعی، نقش تبیین شونده را دارد. به عبارت دیگر سازه سرمایه اجتماعی، به عنوان سازه ای مستقل عمل می کند که مولد سازه های دیگری چون نظم؛ پویا و امنیت اجتماعی است و سازه امنیت اجتماعی، بیشتر به عنوان معلول و محصول دیگر سازه ها، معرفی شده است.8- سرمایه اجتماعی تبیین کننده امنیت اجتماعی است، هرچند که این، به معنی وجود رابطه یک طرفه تام نیست، ولی حداقل در مقام تحلیل، همواره این امنیت اجتماعی است که بر مبنای میزان و اشکال مختلف سرمایه اجتماعی، مورد تحلیل و تبیین قرار می گیرد.9- به رغم تأکید و قوتی که گفتمان امنیت جامعه محور در دوره جدید پیدا کرده است، با وجود این، دولت در کنار دیگر عوامل سهم و نقش مهمی در تولید امنیت اجتماعی دارد. در حالی که دولت در تولید سرمایه اجتماعی در قیاس با دیگر عوامل، سهم کمتری دارد.» ( غفاری،1390: 193-192)
امنیت اجتماعی با گسترش شهرنشینی و بروز آسیب های اجتماعی در سطح محلات از اهمیت بسیاری برخوردار است. به همین دلیل، اهتمام به این پدیده با نگرش محله ای از مباحثی است که مدیریت شهری هر جامعه ای با هماهنگی دستگاه های انتظامی و قضایی می تواند، در جهت تقویت سرمایه های اجتماعی شهروندان گام هایی موثری را بردارند. در واقع اهتمام به امنیت شهری در راستای کاهش آسیب های اجتماعی و تقلیل جرائم، و کنترل رفتارهای نابهنجار برخی از شهروندان و محلات جرم خیز و ایمنی سازی محیط ها و محلات شهری برای زندگی سالم از مهمترین اقداماتی است که دستگاه های انتظامی و قضایی با مدیریت شهری می تواند در جهت ارتقاء اعتماد اجتماعی و افزایش سرمایه های جمعی شهروندان نسبت به خدمات مدیریت شهری و انتظامی بسترسازی کند. بنابراین به کارگیری راهبرد محله های شهری با ابعاد انسانی در جهت برنامه ریزی روابط سالم انسانی از طریق ایجاد تشکل های محله ای همراه با نهادها و موسسات فرهنگی اجتماعی می تواند همبستگی های درون محله ای را تقویت کند؛ و راه حلی را برای بی قوارگی شهرها که دارای فضای باز هستند در جهت کاهش آسیب ها و جرائم ارائه دهد. بنابراین امنیت اجتماعی در سطح محیط های باز شهری و محلات به اینگونه است که « برای درک میزان برخورداری از واحد اجتماعی از امنیت محله ای باید به نوعی روابط واقعی و تعلقات مشترک اعضاء بر اساس روابطی که بین آن ها برقرار است، توجه داشت. باید در مرحله نخست به روابط نخستین و روابط ثانوی شهروندان بر اساس دیدگاه تونیس( گزلشافتی و گمینشافتی) متمرکز بود. امنیت زمانی در محلات گسترش می یابد که صمیمیت، خودمانی بودن، همدردی، هم اشتراکی،همزبانی، هویت محله ای و... به طور طبیعی بسترسازی گردیده باشد، از سوی دیگر رشد یکسری از سازمان های محله ای در قالب انجمن ها و تشکل های محله ای چون شورایاری های محله ای، شرکت های تعاونی محله ای در قالب روابط ثانوی به همراه مدیریت مشترک همیاری و همکاری در حال اشاعه باشد. در واقع ترویج این دوگونه روابط در سطح محلات شهری باعث شده که سرمایه های جمعی و اعتماد اجتماعی بین همسایگی گسترش یابد، و این ارتقاء و تقویت رفتارهای جمعی منجربه این شده که محلات از امنیت اجتماعی مناسبی جهت کاهش آسیب های اجتماعی برخوردار باشد.» ( توسلی،1386: 35-34) بنابراین ارتقاء این نوع روابط نخستین و ثانویه در سطح محلات باعث شده که محلات را به مثابه سرمایه اجتماعی در نظر گرفت که تاثیر بر امنیت اجتماعی از نوع محله ای خواهد گذاشت، همچنین باعث می شود که شهروندان به نوعی پلیس جامعه محور تبدیل شوند که خود به نظارت و کنترل رفتارهای اجتماعی پرداخته و این باعث ارتقاء نظم اجتماعی و تقویت انسجام اجتماعی و همبستگی های فرهنگی( رعایت ارزش ها و هنجارها) منجربه شده است.
امروزه بر اساس ساحت پرطمطراق ارزش های مادی و فرهنگ مدرنیته جامعه با بحران هایی بسیار از جمله بحران هویت روبرو است، زیرا امروزه پست مدرنیسم ها توصیفات کلان جامعه مدرن را به نقد از جمله داشتن الگوی سبک زندگی یکسان، داشتن شغلی متعارف، تحصیلات پذیرفته شده، تفریحات و غیره در یکنواختی و تکرار اعتبار خود را از دست داده است؛ و باعث شده که اختلافات ، تفاوت ها و ناهمگونی ها بیشتر مورد توجه باشد. بوزان و ویور با آگاهی از چنین شرایطی، ضرورت پردازش جنبه ای از امنیت را مورد توجه قرار داده اند، و به طرح امنیت اجتماعی مبادرت نموده اند. آنان موضع امنیت اجتماعی را هویت و پاسداری از هویت را هدف امنیت اجتماعی دانسته اند.بر این اساس امنیت اجتماعی در صدد تامین امنیت برای گروه های مختلفی است که به هویت های گوناگون در جامعه منتسب هستند. بنابراین « امنیت اجتماعی باعث گسترش فضای اجتماعی می شود، چرا که با از بین رفتن موانعی که در خصوص پیامدهای امنیت بخشی دولت مطرح است، فضای جدیدی به روی اجتماعات گشوده شده و زمینه های جدیدی برای فعالیت های گروه های اجتماعی مهیا می گردد. هویت های مختلف به رسیمت شناخته می گردد. حق حیات ، ارتقاء و بهینه سازی شرایط آنان روا می گردد. از این رو، بستر تفاوت ها و تمایزات رشد نموده دغدغه مجازات به دلیل ناهمگونی، پایان می پذیرد و فضای اجتماعی برای ایفای نقش هویت های گوناگون باز می شود.» (نویدنیا،1385: 60)
در ارتباط با مفهوم پویا و سازنده ضرورت امنیت اجتماعی در فرایند توسعه و سازوکارهای شتاب دهنده آن در سطح نظام های ملی و بین المللی پدیده ارتباطات به همراه مؤلفه رسانه های جمعی و افکار عمومی به عنوان یکی از عناصر مجرایی شکل دهنده در امنیت اجتماعی جوامع نقش بارزی دارند. توسعه ارتباطات و اطلاعات افزون بر تسهیلات متنوع، باعث محدودیت ها و مشکلاتی برای دولت ها و حکومت ها از جمله در بُعد امنیت اجتماعی شده است. امروزه حضور خواسته یا ناخواسته وسایل ارتباطات جمعی و بزرگراه های اطلاعاتی در تمام زمینه های عمومی و خصوصی باعث شده که این وسایل بر اساس تنوع و قدرتی که دارند بر امنیت جامعه از جمله امنیت اجتماعی اثر گذارد. در واقع تصویب قوانین حریم خصوصی و جرایم اینترنتی، ایجاد پلیس فناوری اطلاعات (فتا) و.... از نمونه های بارز اهتمام به پیوند رسانه های جمعی با مسئله امنیت اجتماعی و ملی می باشد. با توجه به این موارد « رسانه ها می توانند به راحتی امنیت ذهنی و روانی شهروندان را نشانه روند و با تلقین احساس ناامنی، خاطره هایی را آشفته کنند و بالاخره با تغییر بینش ها و جابه جا کردن ارزش ها، زیرساخت های فرهنگی جوامع را لرزان و سپس متلاشی سازند. این اهداف با شیوه های گوناگون،غیر مستقیم و تاثیرگذاری مانند تبلیغات بازرگانی دنبال می شوند. رسانه ها نه تنها می توانند حریم شخصی را افراد را نادیده گرفته و زندگی خصوصی یا حتی اجتماعی و سیاسی آنان را دچار مخاطره کنند، بلکه قادرند دولت ها را نیز با چالش های جدی مواجه سازند. رسانه ها ، به خصوص با پیدایش و گسترش ماهواره ها و اینترنت، در عمل، مرزهای جغرافیای را از بین برده و با پخش فرامرزی اصل حاکمیت دولت ها را نادیده گرفته اند. این گونه است که مواجه کردن نظام های سیاسی با بحران مشروعیت و مقبولیت در افکار عمومی، زیر سوال بردن کارآمدی، بی اعتمادی ساختن مردم نسبت به مسئولان و رسانه های خودی را و اختلال در نظام ارتباطی دولت- ملت از شیوه های رایج و جدید براندازی شناخته می شود.بنابراین رسانه ها در گونه های مختلف امنیت از جمله امنیت اجتماعی تاثیر گذارند.» (مهرعلی،1385: 50-49) با توجه به این مباحث در کنار پیامدهای منفی وسایل ارتباط جمعی بر امنیت پایدار، اثرات مثبت این وسایل در زمینه خنثی نمودن جهات منفی امنیت چون مقابله با بحران افزایی رسانه های بیگانه، افزایش سوادرسانه ای شهروندان در مورد مباحث امنیت اجتماعی، تقویت همبستگی های قومی، تشویق شهروندان به مشارکت پایدار در زمینه مسائل امنیتی، ارائه الگوهای فرهنگی و اجتماعی در جهت تحکیم انسجام ملی و.... می توان در ارتباط با پدیده امنیت اجتماعی بر شمرد.
معنای امنیت اجتماعی
امنیت در لغت به معنی نداشتن دلهره و دغدغه می باشد. از نظر ماهوی امنیت به معنای رهایی از خطر، تهدید،آسیب، اضطراب،هراس، نگرانی یا وجود آرامش، اطمینان،آسایش، اعتماد، تامین، ضامن است.« بر اساس نظام امنیت بنیادین[4] شخص وجود خود را در ارتباط با دنیای متشکل از آدم ها و اشیاء تجربه می کند، دنیایی که از طریق اعتماد بنیادین، شناسایی شده و سازمان یافته است. نظام امنیت بنیادین، منشاء احساس امنیت وجودی است. و از نظر هستی شناختی، ایمن بودن یعنی در اختیار داشتن پاسخ هایی در سطح ناخودآگاه و خودآگاهی عملی برای بعضی پرسش های وجودی بنیادین که همه آدمیان در طول عمر خود به نحوی مطرح کرده اند.»(گیدنز،1387: 72) امنیت هستی شناختی، دلالت بر نوعی احساس تداوم پایداری در فرد دارد که مستلزم وجود اطمینان به استمرار و دوام محیط اجتماعی و هویت شخصی است که این امر، پیوند وسیعی با میزانی از اطمینان، اعتماد اجتماعی و امنیت اجتماعی دارد.« البته پیوند و ارتباط بین امنیت هستی شناختی و اعتماد اجتماعی، یک پیوند دوسویه و متعامل است. به گونه ای که هرچه افراد، از امنیت هستی شناختی بیشتر برخوردار باشند، نسبت به محیط و دیگران اعتماد بیشتری خواهند داشت و با کاهش امنیت هستی شناختی افراد، اعتماد متقابل اجتماعی آن ها نیز کاهش پیدا می کند.»( غفاری،1390: 106)
امنیت هستی شناختی اعتماد اجتماعی
امنیت در سه سطح متفاوت از نظر کیفی در هر جامعه ای قابل بررسی است.در سطح منفعل امنیت زمانی تأمین می شود که آسیب و ناامنی در جامعه ایجاد شده و نظام اجتماعی و سیاسی به صورت منفعلانه[5] در جهت رفع و مقابله با آن از سوی دستگاه های ذیربط دست به اقداماتی می زنند. مانند کشف جرائم و مجازات مجرمین از سوی دستگاه های انتظامی و قضایی و اطلاعاتی که موظفند این ناامنی ها را کنترل نمایند و به تأمین امنیت شهروندان بپردازند. در سطح دوم امنیت به صورت پیشگیری تأمین خواهد شد،یعنی قبل از بروز ناامنی، نظام اجتماعی و سیاسی به صورت فعال[6] وارد عمل شده و مانع ایجاد بروز مؤلفه های ناامنی در جامعه می شود. به عنوان مثال پیشگیری از وقوع جرم و اعمال مکانیزم های بازدارنده انحرافات و جرائم نمونه هایی از این صورت فعال امنیت می باشد.در سطح سوم امنیت در جامعه وجود دارد و به صورت فرافعال[7] امنیت تأمین خواهد شد.در این سطح امنیت از رویکرد سلبی خارج شده و یک رویکرد ایجابی تولید می شود. در این رویکرد مؤلفه های کیفیت زندگی مورد توجه قرار می گیرد، بنابراین برای تولید این نوع رویکرد امنیتی بیشتر نیاز به تلاش فکری، علمی و پژوهشی است، به طور یکه در این رویکرد باید شاخص ها و مؤلفه های امنیت را شناسایی یا طراحی کنیم که نشانگر وضعیت جدید و مطلوب می باشد. بنابراین« در سطوح اول و دوم، مسئولیت و نقش اصلی برعهده دستگاه های انتظامی و قضایی است، لیکن درسطح سوم نقش اصلی را دستگاه های سیاست گذاری، برنامه ریزی و تصمیم گیری در بخش های مختلف اقتصادی،فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایفاء می نمایند. در صورتی که رویکرد کلی، تولید امنیت نباشد، ممکن است، سیاست ها، برنامه ها و تصمیم های کلان دستگاه های حاکمیت خود مولد ناامنی باشد. بنابراین رویکرد تولید امنیت، نه تنها کیفیت زندگی اجتماعی را ارتقاء می دهد، بلکه از تولید ناامنی هم جلوگیری می نماید. ضمن آنکه بسیار کم هزینه تر از رویکرد مقابله با تهدید و ناامنی است.» (سویینی،1390: 3)
امنیت اجتماعی (جامعه ای) معطوف به حفظ تداوم هویت اجتماعی و فرهنگی جامعه، در شرایط متغیر و متحول اجتماعی است. بیش از هر چیز نیازمند وجود روابط گرم و کارا در بین اعضای جامعه است که تحمل و مدارای اجتماعی، انسجام و وفاق اجتماعی و در نهایت، نظم اجتماعی پویا را ممکن می سازد. « امنیت اجتماعی مبنای قضاوت در مورد میزان وجود امنیت، به مفهوم کلی، در جامعه بوده و توانایی دولت ها با آن سنجیده می شود. به اعتباری، امنیت اجتماعی را می توان در طبقه بندی و سلسله مراتب امنیت، در طبقات پایین قرار داد. امنیت اجتماعی زیربنای امنیت ملی محسوب می شود، به گونه ای که ابتدایی ترین وظایف دولت ها، برقراری امنیت اجتماعی است.» (ربیعی،1384: 150) در نتیجه امنیت اجتماعی به معنای « برقراری و حفظ شرایطی است که در آن نیل به اهداف دو مطلوب های اجتماعی ، بدون هر نوع تهدید و هراس باشد. دو جزء مهم امنیت،رهایی از خوف و ترس است، نکته ای که در آیه 4 سوره قریش[8] بر آن تکیه شده است.» (امیری،1387: 80) بنابراین امنیت اجتماعی محصول تعامل ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سرانجام طبیعی طرح خواهد شد. امنیت اجتماعی مفهومی است که قلمرو تعریف آن با مفاهیمی همچون نظم اجتماعی و تعادل اجتماعی آن چنان درهم آمیخته که بعضی معتقدند که امنیت اجتماعی، همان نظم یا همبستگی اجتماعی است.
امنیت فردی از دو بستر درونی و بیرونی سرچشمه می گیرد،« بستر درونی امنیت معطوف به به ایمان خداوند و آگاهی از خویشتن است که ان را تحت عنوان امنیت هستی شناختی نیز یاد شده است و بستر بیرونی، معطوف به جهان خارج و فضای اجتماعی و به تعبیری فرهنگ است که با تمرکز بر مجموعه هنجارها و قوانین و درجه تعهد جمعی و فردی به اجرای آن ها و نیز توان و امکانات سازمان های رسمی و غیر رسمی متولی امنیت فراهم می شود، تا جامعه قادر به نیل به اهداف و کمال مطلوب های اصلی خویش شود که در معنای عام خود، از آن تحت عنوان امنیت عمومی یاد می شود. فردی شدن،آکنده از بیم است. با زوال شمار زیادی از تعیین های سنتی که توسط سن و جنسیت و طبقه اجتماعی، پی ریزی شده بود، تعداد زیادی از بیم های جدید از جمله بیکاری، یا کم اشتغالی، ناپایداری زناشویی و فروپاشی خانواده توأم با سطوح بالایی از اضطراب و ناامنی ایجاد شده است.» (لاتپن،1386: 304) بر این اساس در نگاه گیدنز بیم ها توسط انسان و جامعه تولید می شوند، زیرا جامعه به طور فزاینده مشغول و نگران آینده و نیز امنیت است همان جامعه ای است که مفهوم بیم را تولید می کند.
مفهوم ساختاری امنیت اجتماعی
در واقع در این بحث ابتدا باید اشاره ای به وضعیت جامعه نمائیم، سپس به مقایسه امنیت اجتماعی با سایر مفاهیم امنیت بپردازیم. جامعه از نگاه هابرماس به دو دنیای عقلانی و زیست جهان تقسیم می گردد، که با توجه به منطق حاکم بر هریک از این گونه های جامعه نه بایکدیگر متعرض هستند نه متباین. بر این اساس« امنیت اجتماعی متعلق به جهان زیست است نه جهان عقلانیت. به همین دلیل،فهم پرخاشگری های فردی که به قومیتش اهانت شده با منطق عقلی مشکل و شاید هم غیر ممکن باشد. جهان زیست تابع تعاملات و مناسبات افراد است، که طبعاً در هر شرایطی متفاوت بوده و نمی توان تعریف واحدی برای آن تجویز نمود.چنانکه پرخاشگری متعرضانه، در شرایط دیگر، با گفتگو حل و فصل می شود. در تعاملات انسانی پیام ها مبادله می شود و افراد بر اساس آن ها حدو حدود معیارها، و مرز خود را بایکدیگر مشخص می کنند. نحوه انتقال پیام ها و شرایط ارسال و دریافت مبادلات، نحوه رفتار افراد را نسبت به یکدیگر تعیین می کند و وضعیت آنان را مشخص می نماید.تعاملات در بستر ویژگی های طرفین پیام، جاری می شود و حد و معیار افراد را باز می تاباند احساس مایی یا تعلق خاطر در فضای مناسبات انسانی شکل می گیرد. و افراد با پیام های همدلانه و گفتگوهای مشترک،احساس یگانگی را به هم منتقل می کنند. با مناسبات و روابط این چنینی در بستر احساس، عواطف،همدلی،احساس تعلق و وابستگی میان افراد و خمیرمایه هویت شکل می گیرد. افراد آشنا و بیگانه بر اساس وجود یا عدم تعلقات مشترک تفکیک نموده و با پیوند با آشنایان و دوری از بیگانگان هویت خویش را سامان می بخشند. بنابراین موضوع امنیت اجتماعی با این تفسیر عبارت از توانایی حفظ هویت های اجتماعی. » (روی،1382: 34) حال به دلیل آنکه هویت واحدها در گرو تعلقات و پیوندهای مشترک ساری و جاری می باشد، تعریف دقیق تر از امنیت اجتماعی چنین خواهد بود که توانایی پاسداری از تعلقات و پیوندهای مشترک میان اعضای واحدهای اجتماعی. به هر ترتیب انسان امروزی در بستر عقلانیت، حسابگری، وفایده نگری پرورش یافته و قطعاً رجعت او به تعلقات زیستی اش، نمی تواند خالی از چنین چشم اندازهایی باشد. بنابراین گرچه امنیت اجتماعی متعلق به زیست جهان است و در فضای تعاملات تعیین و تکلیف می شود، ولی در عین حال صبغه عقلانی یافته و با خطرات نرم افزاری آن توسط ابزارهای سخت افزاری مقابله می شود. بخش دیگر این مفهوم اشاره به مقایسه بین مباحث و موضوعات امنیت اجتماعی با سایر مفاهیم امنیت خواهد کرد.
امنیت فردی و امنیت اجتماعی
امنیت فردی در جامعه هنگامی تامین می شود که اولاً حقوق پایه ای و حیاتی فرد به رسمیت شناخته شود؛ و مبنای این رسمیت منشور ملی و قانون اساسی است. ثانیاً دفاع از این حقوق قانونی به صورت مصرح، نهادینه شده و ساختاری مورد پذیرش قرار گیرد. و تحت الشعاع علایق و سلایق شخصی، حزبی و فکری قرار نگیرد. ثالثاً نهادها و نیروهای حراست کننده از حقوق اساسی افراد باید پاسخگو باشند؛ یعنی برای مدت معلوم و فقط برای مقطع زمانی مشخصی، نمایندگی مردم را داشته باشند و برای اعمال و تصمیمات خود پاسخگو باشند. رابعاً تدارک حقوق فردی نباید صرفاً حالت درمانی و پسینی داشته باشد بلکه نهادهای مسول باید منابع تدارکاتی و اقدامات پیشگیرانه را در اولویت قرار دهند و به برخورد انفعالی با ناامنی های فردی اکتفاء نکنند.
نکته قابل بحث در امنیت فردی« حفظ معیشت، حیات و حرمت آدمی در مقام انسان است نه در مقام عضو یک حزب یا دارنده فلان مشخصه ویژه دینی، قومی، نژادی و سیاسی و غیره. همه ابنای بشر- فارغ از هرگونه تعلق و تنوع- موضوع امنیت فردی هستند. از این رو در مفهوم امنیت فردی، مرجعیت امنیت، فرد انسانی است که در حیات خود از یکسو در معرض انواع تهدیدات و خشونت های فردی، گروهی و سازمانی و دولتی قرار دارد، و از سوی دیگر واجد استعدادهایی است که در صورت تمهیدات نهادی و قانونی می تواند آن ها را عینیت بخشیده، منشاء آثار خیر واقع گردد.» ( نصری،1390: 68)
امنیت فردی به معنایی گفته می شود، که به ربط وثیقی با امنیت اجتماعی(جامعه ای) می پردازد؛ چرا که این افراد هستندکه اعضاء و اجزای گروه های جامعه را تشکیل می دهند. گروه اجتماعی در عین اینکه شخصیت و دیدگاهی را به اعضای خود ارزانی می دارد، از دیدگاه و شخصیت اعضای خود نیز متأثر می شود. با این وصف، افراد قصد دارند بخشی از نیازهای مادی و فرامادی خود را از طریق گروه اجتماعی- که از موضوعات اساسی امنیت اجتماعی است تأمین نمایند بنابراین فرد انسانی، هم در آنجا که موضوع مخاطرات عمدی و قهری است و هم در آنجا که عضو یک گروه می شود، در شمول مبحث امنیت اجتماعی( جامعه ای) قرار می گیرد.
امنیت عمومی و امنیت اجتماعی
گاه امنیت عمومی به دلیل اینکه مرجع آن با امنیت اجتماعی یکی است، این دو مفهوم یکی تلقی شده است. حتی تهدیدات و آسیب هایی که این دوگونه امنیت را مورد خطر قرار می دهد با توجه به این همپوشانی یکی تلقی شده است. اما باید اشاره به این نمائیم که « وقتی سخن از امنیت اجتماعی به میان می آید. بربسترهای اجتماعی امنیت تأکید می گردد،نباید آن را با امنیت عمومی یکسان دانست. زیرا امنیت عمومی در پی حفظ و حراست شهروندان از گزندآسیب ها و تعارضات است. این گونه شهروندان را به طور منفرد در قالب شهر روستا،از آسیب ها و خطرات عینی و فیزیکی مانند خطرات جانی، مالی و غیره در امان داشته و با متخلفان و مجرمین اینگونه آسیب ها مقابله می نمایند در مقابل امنیت اجتماعی تمرکز بر روی گروه ها و واحدهای اجتماعی کرده که دارای هویت اجتماعی هستند. و بیشتر اشاره به برخی از جنبه های تعامل گروه های اجتماعی از جمله اعتماد،صداقت وفاداری و... می نماید. و در مقابل آسیب رساندن به این دسته از تعاملات با مجرمین برخورد خواهد کرد. در جدول ذیل به برخی از این تفاوت ها اشاره ای مختصر می نمائیم.
|
امنیت عمومی |
امنیت اجتماعی |
|
1- متوجه زمینه ها و بسترهای داخل کشور برای تامین امنیت زایی یا امنیت زدایی است. 2- به آسیب های اجتماعی بالاخص جرایم نظر دارد. 3-تابع ارزش های حاکمیت است که توسط دولت تثبیت می گردد. 4- بر امکانات و تجهیزات دولتی متکی است. 5- به حفظ افراد کشور یا حفظ کالبد داخلی مجموعه نظر دارد. 6- واحد تحلیل آن شهروند یعنی فرد می باشد.بنابراین از سطح تحلیل خرد و برخی مواقع از سطح تحلیل برد میانه بهره می گیرد. |
1-متوجه کلیت گروه ها و واحدهای اجتماعی است. که هویت اجتماعی خاصی را برای اعضای خویش رقم می زنند. چون زنان مسلمانان، کردها و غیره. 2- به جنبه هایی از تعامل اجتماعی معطوف است که به تعلقات و وابستگی ها دامن می زند. مانند اعتماد، صداقت و وفاداری. 3- بر کثرت گرایی تکیه زده و به نسبیت ارزش ها وفادار است، درحالی که ارزش گروه را اولویت می بخشد. 4- بر توانمندی ها و نقاط قوت گروه تکیه می کند. 5- به حفظ پیوندها و تعلقات یا احساس مایی یا حفظ محتوای مجموعه نظر دارد. 6- واحد تحلیل آن گروه است. پس دارای سطح تحلیل میانه و در برخی مواقع سطح کلان است. |
(اقتباس از نویدنیا،1385: 64)
چنانکه در جدول آمده امنیت اجتماعی به پیوندها و تعلقات مشترک میان اعضای گروه ها و اجتماعات نظر دارد و به حفظ تعلقات و پیوندهایی که شیرازه مجموعه را تشکیل می دهد، معطوف است. از این رو مجموعه ها و گروه ها به دلیل آنکه افراد را به یکدیگر پیوند می دهند، تعلقات مشترکی را دامن می زنند. و گونه ای از هویت جمعی هستند، مستوجب حفاظت و برخورداری از امنیت می گردد. امنیت اجتماعی به عوامل پیوند میان اعضای گروه ها توجه داشته و محافظت و پاسداری از آن ها چون عامل قومی،جنسی،ملی،اعتقادی، شغلی و هنری وظیفه خود می داند.» (نویدنیا،1382: 67) امنیت عمومی با توجه به آنچه که در جدول مقایسه مورد ارزیابی قرار می گیرد، درگیر ارزش های دولتی است که همچون حاکمیت و دولت برخی از قومیت ها را ارجح تر از دیگر قومیت ها، مذاهب،کیش ها، نژادها گرایشات سیاسی دانسته، براین اساس این گونه امنیت مشروط می باشد. در مقابل امنیت اجتماعی با نادیده گرفتن ارزش های حکومتی یا دولتی،در پی تامین امنیت برای تمام گروه های انسانی است. بالطبع برقراری چنین امنیتی از حوزه دولتمردان خارج است و در اراده و توانمندی خود گروه های اجتماعی تحقق می یابد.
امنیت ملی و امنیت اجتماعی
نیروهای اجتماعی در نظام های سیاسی گوناگون رفتارهای مختلفی را از خود نشان می دهند. این تفاوت به علل مختلفی از جمله فرهنگ، سازمان یافتگی احزاب، شیوه های اعمال قدرت سیاسی، ماهیت نیروها و گروه های اجتماعی و سیاسی،توزیع قدرت و منابع آن، با توجه به هم این موارد امروزه ما در سطح جوامع با جریانات همگونی در قالب جنگ های قومی، شهری، بنیادگرایی دینی، وحق طلبی زنان روبرو هستیم، که ضرورت بازنگری به هویت و تحکیم پایه های آن را گوش زد می کند، از سوی دیگر مدت های طولانی است که افراد، گروه ها، سازمان ها، در لوای نظام های سیاسی سامان یافته و حیات و ممات آنان ، با ملزومات و اقتضائات دولت های ملی گره خورده است. امنیت ملی به منظور حفظ تمامیت جامعه نقش بسزایی دارد. این گونه امنیت دارای دو بعد متفاوت اما در عین حال مرتبط باهم دارد. « الف)بعد داخلی یا درون گرا که ناظر بر ایجاد نظم و آرامش و ایمن داخلی، تامین منافع عمومی و به خصوص توانایی دولت یا حکومت در جهت برآوردن توقعات روزافزون جامعه، و بالاخره توسعه مترقیانه فرهنگ و تمدن مورد بحث است. ب) بعد خارجی یا برونداد، که ناظر به نحوه تعیین جایگاه یک کشور در صحنه بین المللی است.» (قاسمی،1384: 31) در این راستا آنچه که اهمیت دارد مجموعه توانمندی ها و ظرفیت های یک کشور اعم سیاسی، یا نظامی، و اقتصادی در حفظ تمامیت ارضی، حاکمیت ملی، استقلال سیاسی، اعمال صحیح حاکمیت بر منافع طبیعی، حفظ محیط زیست در مقابل تهدیدات خارجی است..« امروزه مفهوم امنیت ملی برای بسیاری از کشورها حاکی از نیاز به حفظ استقلال و تمامیت ارضی، حفظ شیوه زندگی ملی، و جلوگیری از مداخله بیگانه در امور داخلی کشور از طریق توان نظامی است.» (عسگری ،1382: 392) چنانچه در جدول ذیل ملاحظه خواهید نمود مرز تحلیلی و نظری مفهوم امنیت اجتماعی کاملاً از حوزه امنیت ملی جدا ست. امنیت ملی در پی حفظ شهروندان در سایه دولت مشروع از خطرات و تجاوزات کشور های خارجی است. امنیت ملی از جان و مال شهروندان را از آسیب مهاجمان بیگانه حفظ می نماید. بنابراین بر تسهیلات نظامی و نیروهای مسلح تکیه دارد و نظامی گری را در اولویت قرار می دهد. در این گونه از امنیت وجه سلبی امنیت مورد توجه است. وزور و قدرت ارکان اصلی آن را تشکیل می دهد. در مقابل امنیت اجتماعی بر وجه ایجابی بیشتر تمرکز دارد، چرا که پذیرش و آمیزش هویت های اجتماعی مختلف مورد نظر است. قبوا تنوع و تکثر هویت ها باعث شده تا امنیت اجتماعی سازوکار تربیتی،آموزشی، اطلاع رسانی، بیش از ابزارهای زور و قدرت نیاز داشته باشد.
|
امنیت ملی |
امنیت اجتماعی |
|
1- متوجه عملکرد و رفتار کشورهای خارجی در تامین امنیت یا امنیت زدایی است. 2-به خطرات، توطئه ها و تجاوزات کشورهای بیگانه توجه دارد. 3-ایدئولوژی دولتی را در شناسایی دوست و دشمن ملاک قرار می دهد. 4- بر امکانات و تجهیزات نظامی و قهرآمیز متکی است. 5-به حفظ سرزمین و تعلقات کشوری به هر قیمت نظر دارد. چنانچه آمادگی انهدام کامل دشمن را دارد. 6-واحد تحلیل آن دولت است. |
1 متوجه عملکرد و رفتار اعضای گروه در تامین امنیت یا امنیت زدایی است. 2- به موانع کمبودها و ضعف هایی که تعلقات و پیوندها را کم رنگ نموده و باعث از بین رفتن احساس مایی می گردد، توجه دارند مانند بی توجهی به در برپایی مراسم و آئین ها 3- ارزش های گروه ملاک تفکیک آشنا از غریبه است. 4- بر امکانات و تجهیزات آموزشی و تربیتی متکی است. 5- احساس مایی گروه در کنار حفظ احساس مایی گروه های دیگر مورد نظر است. 6- واحد تحلیل گروه است از جمله خانواده، اما در برخی از مواقع دولت در این وادی به عنوان گروه اجتماعی مورد تحلیل قرار می گیرد. |
(اقتباس از نویدنیا،1385: 67)
منبع: ناصر فکوهی ومحمد حسن شربتیان ،سایت الکترونیکی انسان شناسی و فرهنگ(http://anthropology.ir/node/11294 )