تعاریفی که از پدیده انقلاب ارائه می شود،در گونه شناسی انقلاب نیز موثر است.در این راستا وقایع تاریخی را باید مواد خام تقسیم بندی انقلاب ها دانست.چالمرز جانسون جز آتن دسته از اندیشمندانی است که انقلاب را در مفهومی وسیع وگسترده تعریف می کند.وی چهار نوع معیار را برای تمایز میان انواع انقلاب به دست می دهد که به قرار زیر است:

1) هدف انقلاب که ممکن است تغییر رژیم سیاسی وشکل خاصی از حکومت باشد،

2) هویت انقلابیون که به دست نخبگان رهبری می گردند،

3) ایدئولوژی انقلاب،

4) زمان انقلاب که ممکن است خود جوش یا برنامه ریزی شده باشد.

 جانسون بر اساس این معیار ها شش نوع انقلاب را دسته بندی کرد که مبنایی برای گونه شناسی(تیپولوژی) انقلاب است. شش نوع انقلاب مورد نظر جانسون عبارتند از:

1) انقلاب یا شورش های ژاکری،

2)انقلاب یا شورش های هزاره ای،

3)انقلاب یا شورش های آنارشیستی،

4)انقلاب ژاکوبنی کمونیستی،

5) انقلاب یا شورش های توطئه – کودتا،

6)انقلاب یا شورش های توده ای نظامی

 1) انقلاب یا شورش های ژاکری:

      این نوع از انقلاب ها،حرکت مردمی وخود جوش تودهی دهقانان است به منظورها ساختن نظام اجتماعی از چنگال نخبگانی که به نظام حاکم خیانت کردهاند.در این نوع انقلاب ها،انقلابیون با ساخت ارزشی حاکم بر جامعه کاری ندارند.شرایط احتمالی برای شکل گیری انقلاب ژاکری ممن است مدت طولانی داشته باشد تا این که حادثه ای غیر عادی،همچون شکست در برابر دشمن خارجی یا بی قلانونی یاغیان داخلی یا شورش در نقطه ای از کشور نشان دهد که نخبگان حاکم نمی توانند نقش خود را به خوبی ایفا کنند. در چنین شرایطی توده ها با بر کناری نخبگان موجود وضع را دگرگون می کنند. این نوع قیام ها را می توان در شورش دهقانان انگلیس در سال1381 میلادئی یا در قیام پوگاچف طی سال های 1773 تا1776 در روسیه مسشاهده کرد.

 2)انقلاب یا شورش های هزاره ای:

   تفاوت این انقلاب با سایر انقلاب ها در این است که به وسیله یک مصلح یا پیامبر یا با الهام از دستورات آنها به منظور بر قراری جامعه ای آرمانی رهبری می شوند.در واقع انقلاب هزاره ای همان شورش ژاکری است که با نوعی رهبری کاریزمایی همراه است.جانسون انقلاب تلورانس(تسامح یا جنبش رواداری) در سال1494 میلادی را که به وسیله فردی روحانی به نام ساور نادول رهبری شد،شورش آنا با پتیست ها(فرقه پروتستان) در موستز آلمان بین سال های35-1533 میلادی ونیز حرکت اجتماعی موسوم به رقص ارواح به رهبری فردی به نام پیوت در سال1890 میلادی را از انواع انقلابات هزاره ای می داند.

 3)انقلاب یا شورش های آنارشیستی:

   این نوع انقلاب ها در واقع عکس العمل مردم در قبال تغییرات سریع ناشی از رشد صنعت وتکنولوژی است.تلاش برای باز سازی جانعه متلاشی شدهی سنتی،هدف شورش های آنارشیستی است. در واقع هدف این شورش ها،گریز از تنش های ناشی از تحولات سریع اجتماعی است که بر این اساس،بر شکل بسیط زندگی بشر،قبل از ابعاد ملیت وصنعت که به جای تکیه بر اعتبار حکومت بر همکاری وهمیاری میان افراد متکی بود،تاکید می شود. شورش های هزاره ای متطقع ای در فرانسه طی سال های 1793 تا1796 از جمله این نوع انقلابات است.

 4)انقلاب ژاکوبنی کمونیستی:

     انقلاب هخای ژاکوبنی کمونیستی انقلاب های اجتماعی خود جوشی هستند که هم حکومت،هم رژیم وهم جامعه وساختر اجتماعی را هدف قرار می دهند. نتیجه چنین انقلاب هایی اغلب شکل گیری روحیه ی ملی جدید در سایهی قدرتی متمرکز،تغییر در نظطام مالکیتفتوزیع جدید قدرت وبنای یک نظام اجتماعی واداری کار آمد است وهمه اینها بر ویرانه های ساختار قدیمی جامعه که پر از تبعیض وفسشاد مالی واداری بوده است، بنا می شود. سمبل این انقلاب ها،انقلاب فرانسه است که فرانسوی ها طی سال های 1789تا1798 میلادی،به منظور تغییر در نظام مالکیت ارضی،سیستم مالیاتی،امور آموزشی،حیثیت اجتماعی،تشکیلات نظامی وتقریبا تمام جوانب نظام اجتماعی به شورش،خشونت وانقاب متوسل شدند. انقلاب روسیه نیز می تواند نمونه ای از این نوع انقلابها باشد.

 5) انقلاب یا شورش های توطئه – کودتا:

      این نوع از انقلاب ها راگروهی کوچک از نخبگان بر اساس ایدئولوژی الیگارشیک وفرقه ای طراحی واجرا می کنند.این نوع حکومت ها را جز در مواردی که موفق به بسیج مردم وتغییر در نظام اجتماعی می شوند،نمی توان یک حرکت انقلابی نامید. انقلاب جنال عبدالناصر در مصر وانقلاب فیدل کاسترو در کوبا جز این دسته از شورش ها محسوب می شوند.

 6)انقلاب یا شورش های توده ای نظامی:

      این نوع از حرکت های انقلابی که مخصوص قرن بیستم هساتند،انقاب های ناسیونالیستی اجتماعی بر نامه ریزی شده ای هستند که به وسیلهی پارتیزان های نظامی،طراحی ورهبری می شوند. در استراتژی هایونه بااین انقلاب ها نوعی از جنگ های نظامی را سشاهد هستیم که نتیجه آن،اولا با روش ها واوضاع سیاسی تعیین می شوند ونه با استراتژی های نظامی،ثانیا بستگی تام وتمام به حمایت های مردمی دارند. انقلاب چین در سال 1949،انقلاب الجزایر بین سال های1945 تا1962،انقلاب یوگسلاگونه شورش وی در سال1955 و نیز انقلاب ویتنام جنوبی در سال های57-1954 میلادی،از این نوع انقلاب ها هستند. ایدئولوژی رایج در این گونه شورش ها از نوع ناسیونالیستی پرخاش گرایانه وبیگانه ستیز ومارکسیست تکوین یافته است که البته بخش ناسیونالیست پرخاش گر و بیگانه ستیز آن،پر رنگ تر است.

 در راستای گونه شناسی انقلاب،استاد شهید مطهری سه دسته از انقلاب ها را از یکدیگر تمییز می دهد که عبارتند از:

1)انقلاب های اقتصادی،

2) انقلاب های لیبرالی ودموکراتیک،

3)انقلاب های ایدئولوژیک واعتقادی.

 

1) انقلاب های اقتصادی:

     انقلابات اقتصادی در نتیجه دو قطبی شدن جامعه وتقسیم آن به خیل محرومان وتعداد محدودی از افراد دارا وثروتمند به وجود می آید.به نظری استاد شهید مطهری،در انقلابات اقتصادی هدف رفع شکاف های طبقاتی ومحرومیت های اقتصادی است.

 2) انقلاب های لیبرالی ودموکراتیک:

    در انقلابات دموکراتیک انگیزه مشارکت مردم در ابعاد تحولی انقلاب سیاسی است. بدین معنا که نقلابات دموکراتیک در نتیجه سلب آزادی وحق دخالت در سرنوشت ونیز حق آزادی عقیده صورت می گیرند. انقاب فرانسه از مهمترین نمونه های انقلابات دموکراتیک یا لیبرالی است.

 3)انقلاب های ایدئولوژیک واعتقادی:

       این نوع انقلابات در نتیجه قیام مردمی معتقد به یک مکتب وایمان خاص به منظور دفاع از آن مکتب و برقراری کامل آن ایجاد می شوند.به عبارت دیگر در انقلابات ایدئولوژیک منازعه بر سر اعتقاد ویژه ای صورت می گیرد. جنگ های مذهبی نمونه خوب از منازعاتی است که بر سر عقیده وآرمان صورت می گیرد.