زماني روسو و ديگر متفكران ايده آليست(ذهن گرا) گفته بودند كه شهروندان بايد گرايش هاي خويش را سر كوب كرده و به جاي آن "خير عمومي" را رواج دهند. اما امروز در نگرش هاي جديد علم سياست و جامعه شناسي سياسي معلوم گرديده است كه ديگر خير عمومي معنا ندارد، و منافع جامعه مستلزم توازن و تعادل منافع افراد است نه قرباني كردن منافع يكي در برابر ديگران. هنر سياست آن است كه با متوازن كردن منافع گونه گون جامعه، همه ي آن ها را با بيشترين ميزان رضايت تامين كند. درست همين جا بايد تامل و تعمق به خرج داد و كوشش بايد كرد كه واقعيت ها و پديده هاي عيني و به واقع امر را در نظر گرفت و آن ها را به رسميت شناخت. نگرش هاي جديد در جامعه شناسي سياسي و علم سياست با واقع بيني و عمق نگري در مسايل، زمينه هاي متكثر و متعدد قدرت سياسي و سهم دادن قدرت اجتماعي (گروه هاي غير دولتي) را در فرايند سياسي به روشني مطرح كرده اند. در جوامع جديد گروه هاي فشار چون انجمن ها و گروه هاي سازمان يافته ي اند كه به خاطر تامين "منافع" اعضاي خود تشكيل شده اند. اين گروه ها از لحاظ عقيدتي و شغلي منافع (اقتصادي فرهنگي اجتماعي و...) را دنبال مي كنند، و براي تاميين و تضمين خاست هاي شان مبارزه كرده و بر حوزه سياست و قانون گذاري فشار وارد مي كنند. اين گروه ها از وسايل گونه گون قهر آميز و مسالمت آميز براي رسيدن به اهداف شان استفاده مي نمايند، مانند: تظاهرات، راهپيمايي ها، اعتصابات، آشوب ها، فشار هاي مدني و رسانه يي... . لذا با درنظر داشت واقعيت هاي كه در بالا ياد آوري گرديد ديگر كسي نمي تواند مدعي نمايندگي سياسي منافع عمومي باشد. براي اين كه در جامعه گروه هاي متفاوت با منافع مختلف داريم. وظيفه دولت در اين ميان كوشش حد اكثري براي متوازن و متعادل كردن منافع اين گروه ها است، نه پرداختن به مفاهيم كلي چون مصلحت ملي يا ... .

نا به جا نخواهد بود كه بر خي از صاحب نظران گروه هاي فشار را از لوازم دموكراسي و عامل دوام و بقاي آن مي دانند. از ديدگاه اين مدافعان، گروه هاي فشار خود مهم ترين نشانه ي جامعه ي باز و آزادند و مجراي انعكاس منافع و خواست هاي عمومي مردم در سطح زندگي سياسي به شمار مي روند. همه قوانين اساسي دموكراتيك، آزادي افراد را در تشكل گروه هاي دلخواه خود تاييد مي كنند. بدون چنين گروه هايي فرد به تنهايي نمي تواند از حقوق خود در مقابل دستگاه گسترده ي دولت حراست كند. گروه هاي فشار ترجمان طبيعي تنوع و پيچيدگي ساختار اجتماعي و اقتصادي و وجود طبقات و علايق گونه گون در جامعه هستند. جامعه ي مدني به عنوان اساس زندگي دموكراتيك، بدون گروه هاي فشار و ذينفع ممكن نيست. گروه هاي ذينفع و فشار منبع اطلاعات سياستمداران و تصميم گيرندگان نيز محسوب مي شوند. از اين رو چنين گروه هايي نقش عمده يي در "اجتماعي كردن" سياست ايفا مي كنند. يكي از مجاري دسترسي و تماس افراد با مقامات دولتي همين گروه ها هستند. از سوي ديگر گروه هاي فشار و ذينفع اطلاعات مورد نياز افراد خود را نيز تامين مي كنند. بنابراين، گروه هاي فشار از ساير نهاد هاي دموكراتيك يعني احزاب سياسي و پارلمان ها نيز پشتيباني مي كنند.

به هر حال در زندگي دموكراتيك هماهنگ سازي همه ي منافع و ارزش ها، دشوار بل نا ممكن هم مي تواند باشد. اقتصاددانان كلاسيك (كهنه) استدلال مي كردند كه صرف پيگيري منافع خصوصي به گونه خود به خودي منافع عمومي را تامين خواهد كرد؛ از اين رو نمي توان آزادي را به بهانه ي جلوگيري از تعقيب منافع صرفن خصوصي و احتمالن زيانبار به حال جامعه محدود ساخت.

گروه فشار چيست؟

گروه فشار، گروه ذينفع و گروه ذينفوذ كه هريك (به گونه معمول اغلبن) به جاي يكديگر به كار مي رود، به سازمان هايي گفته مي شود كه در پي پيشبردن يك هدف يا قضيه جزيي ويژه هستند. در عين حال اين گروه ها در پي تشكيل دولت يا تبديل شدن به بخشي از دولت نيستند. به صورت دقيق واژه يي گروه فشار به سازماني اطلاق مي شود كه براي دفاع از منافع خود دست به اعمال فشار بر قدرت عمومي و دولتي مي زند، تا تصميمات آن ها را با منافع خود همراه بسازد. هر چند كه در عالم سياست ميان كاربرد مفهومي و مصداق عملي اين دانش واژه ها تفاوت چشمگيري و جود دارد، ولي رويكرد ها و نگرش هاي تازه به سياست و حوزه هاي قدرت سياسي از اين تفاوت كاسته است، و حوزه يي مشترك كار بردي براي اين مفاهيم و دانش واژه ها تعريف مي كنند. با آن هم بسياري از صاحب نظران ميان گروه ذينفع(گروهي كه با نظريات مشترك در برابر گروه هاي ديگر جامعه، ادعايي را مطرح مي سازد)، و دو گروه ديگر(گروه فشار و گروه ذينفوذ) حتا بعضي ها ميان هر سه تفاوت هايي قايل هستند. چنان كه در باب گروه ذينفع گفته اند: هنگامي كه اين گروه، ادعاهاي خود را در برابر يكي از نهاد هاي حكومتي مطرح مي كند، به صورت گروه ذينفع سياسي در مي آيد. هم چنين هنگامي كه يك گروه اقتصادي (ذينفع) در صدد اعمال نفوذ براي تصويب مقررات مالياتي خصوصي خود بر مي آيد به عنوان يك گروه ذينفع سياسي عمل كرده است. نگرش هاي نو و تازه به علم سياست كه بيشتر از منظر جامعه شناسي سياسي در باب قدرت مي نگرند، بين گروه فشار و ذينفع تفاوت قايل نيستند. اما در مقابل با مشكل و مساله تازه و پيچيده يي مواجه هستيم و آن اين كه واقعن گروه فشار(ذينفوذ) را با چه ويژگي ها و مشخصات منحصر به فرد آن از ساير گروه ها، دسته ها، طيف بندي ها، قشربندي ها، صورت بندي ها دسته بندي ها و سازمان هاي(سياسي و غيرسياسي) مي توان مشخص و معين كرد؟ پاسخ دادن به اين پرسش در اين نوشتار به صورت مفصل در مباحث بعدي ما خواهد آمد اما به صورت فشرده مي توان گفت: در جوامع صنعتي جديد، عقايد عمومي نفوذ عميقي دارد. لذا گروه هاي مختلف اجتماعي به ويژه گروه هاي رسمي مي كوشند تا با وسايل گونه گون عقايد عمومي را با عقايد خود همساز كنند و يا مطلوب هاي خود را بر افكار عمومي تحميل نمايند. تخصص طلبي عصر حاضر ايجاب كرده است كه براي اين منظور موسسات بسيار متشكل و مجهزي كه در جامعه شناسي گروه فشار يا گروه تحميل خوانده مي شوند، به وجود آورد. به بيان ديگر گروه هاي فشار كوشا هستند كه به گونه مستقيم يا غير مستقيم در عقايد عمومي راه يابند. هدف گروه هاي ذي نفوذ (فشار) به دست آوردن مستقيم قدرت نيست. اين گروه ها دنبال آن نيستند كه در اعمال قدرت شركت جويند، بل سر آن دارند كه زمامداران را زير نفوذ بگيرند و برآن ها "فشار" وارد آورند، تا در جهت منافع گروه ذي نفوذ گام بر دارند. بر اساس ديدگاه هاي نوين سياسي يكي از مجاري مشاركت سازمان يافته در دموكراسي ها گروه هاي ذي نفوذ هستند. اين گروه ها لازم نيست حتمن براي اعمال نفوذ بر حكومت تشكيل شده باشند، بلكه معمولن كار ويژه ها و مقاصد اقتصادي و اجتماعي ديگري دارند. مقصود از گروه فشار هرگونه سازمان داوطلبانه بيرون از ساختار حكومتي است كه مي كوشد بر جا به جايي يا انتصاب مقامات حكومتي، اتخاذ سياست عمومي و اجرا يا اصلاح آن تاثير گذارند. گروه هاي فشار به لحاظ شكل گيري و گرايش ها و تمايلات مي توانند اجتماعي، اقتصادي، عقيدتي، فرهنگي، عملي و ... باشند. لذا ما در جامعه با تعدد و تكثر گروه هاي فشار مواجه هستيم كه بايد تحت عنوان انواع گروه هاي فشار به بحث گرفته شوند. گاهي به لحاظ سازماني حزب به عنوان سازمان سياسي كه تنها دنبال فتح قدرت و تشكيل دولت مي باشد، با گروه هاي فشار در برخي موارد اشتراكات – بهتر بگوييم به لحاظ كاركردي شباهت هاي پيدا مي كند. مهمترين شباهت و وجه اشتراك اين است كه هر دو سازمان هاي سامان يافته يي هستند كه در چارچوب كشور فعاليت مي كنند. بر اساس مطالعات و پژوهش هاي كه در زمينه نقش كاركردي اين دو بر قدرت مركزي(دولت) صورت گرفته چنين به نظر مي آيد كه هر دو به دنبال هدف نخستين شان(اعمال نفوذ بر روي دولت و قدرت مركزي) هستند. از سوي ديگر به لحاظ خاستگاه و پيدايش اين دو سازمان با هم متفاوت اند. چنان كه حزب هاي سياسي به گروه هاي گفته مي شود كه در پاره ي از جوامع جديد و دموكراتيك پديد آمده و رشد كرده اند. ولي گروه هاي فشار و ذينفوذ در طول تاريخ بشري و در همه نظام هاي سياسي بوده اند. حتا در نظام هاي توتاليتر و ديكتاتور گروه هاي فشار از بالاترين ميزان تا ثيرگذاري و نفوذ بر تصميم گيرندگان قدرت سياسي برخوردار بوده اند. روي هم رفته اصلن هدف گروه هاي فشار برخلاف حزب ها به دست گرفتن دولت و قدرت سياسي نيست، بل بيرون از دولت بر روي آن فشار وارد مي كنند تا سود هاي مادي و يا امتياز هاي ديگري به دست آوردند.

منبع:اسلم علوی

پایگاه نشراتی بخش جوان های کنگره ی ملی (فدرال)