بیان مسئله:

آغاز تأسیس دولت در عربستان سعودی و پیوند با نهادهای وهابیت، سرکوب و به حاشیه راندن شیعیان را در پی داشت و در این میان تضعیف نهادهای شیعی رنگ دولتى به خود گرفت و به سیاست رسمىدولت آل سعود تبدیل گردید. در این فضا، شیعیان بدنبال هویت شیعی خود راهکارهای مختلفی از انقلابی گری تا گفتگو و چانه زنی با حکومت را در پیش گرفته که تاکنون به ایده آل خود نرسیده اند. با این تفاسیر سوال اصلی مقاله این است که با توجه به سیاست رسمی آل سعود مبنی بر به حاشیه بردن شیعیان استراتژی اتخاذی از سوی این اقلیت در چنین فضایی، می باید چگونه طراحی گردد؟ فرضیه این مقاله این است که با توجه به پیوند قدرت و سیاست در عربستان با ایدئولوژی وهابیت و اختلاف میان روش های مبارزاتی و عدم انسجام ساختاری و تشکیلاتی میان گروههای شیعی، راهبرد طراحی شده از سوی شیعیان می بایستی از یکسو منطق و واقعیت های سیاست و مذهب در عربستان را لحاظ نماید و از سوی دیگر مقدورات و محضورات جامعه شیعی را در نظر داشته باشد و بتواند از راه گفتگو و راهکارهای مسالمت آمیز به تأمین منافع و هویت شیعی همت گمارد. در این نوشتار، با توجه به برخورد تبعیض‏آمیز حکومت عربستان سعودی با اقلیت شیعی؛ وضعیت، چالش‏ها و سناریوهای پیش‏روی شیعیان در سه بخش مورد بررسی قرار می گیرد. آنچه که در این قسمت پیش روی خوانندگان عزیز قرار می گیرد، جایگاه و موقعیت شیعیان در عربستان سعودی است که تقدیم می گردد.

واژگان کلیدی: شیعیان عربستان، تبعیض ضد شیعی، پیوند سیاست و وهابیت، آینده شیعیان، استراتژی همزیستی

 

مقدمه:

شیعیان عربستان سعودی اقلیتی مهم و برجسته به شمار می روند که بیشتر این جمعیت در استان شرقیه که از نظر اقتصادى بزرگ ترین منطقه نفتى در عربستان است، زندگى می کنند. شیعیان در عربستان همواره مورد تبعیض های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قرار گرفته و هویتشان مورد انکار قرار می گیرد و به عنوان اقلیتی کوچک، به هیچ وجه نمی‏توانند خواستار این باشند که به نفوذ سیاسی زیادی در این کشور دست یابند. از اینرو تبعیض­های مختلف در طول زمان گویای این واقعیت بوده که شیعیان همواره در فشار بوده و نمی­توانند بسان شهروندان عربستان از حقوق اولیه­ خود بهره­مند گردند و فراتر از آن به منصب­های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست یابند. در چنین فضایی از تبعیض و سرکوب؛ شیعیان در پاسخ به محدودیت های موجود، سعی نمودند تا با تأسیس جنبش های انقلابی و راهکار مسلحانه، هویت شیعی را زنده نمایند. سیاست سرکوب و پاسخ قاطع حکومت از یکسو و تغییر شرایط داخلی و منطقه ای موجب گردید تا شیعیان به سمت راهکارهای مسالمت آمیز و گفتگو با حکومت تغییر سیاست و استراتژی دهند. در واقع به حاشیه رفتن راهکار انقلابی با دولت سعودی، منجر به بهبود وضعیت شیعیان استان شرقی گردید. با این حال حاکمان سعودی متناوباً تبعیض ها را علیه شیعیان روا داشته و در این فضا، موفقیت اقلیت شیعی منوط به اتخاذ راهبرد چانه زنی و استفاده از فضاهای بوجود آمده برای گفتگو با حکومت است. شناخت جایگاه و وضعیت شیعیان در عربستان سعودی می تواند در گام اول به موقعیت این اقلیت در مرزهای عربستان کمک شایانی کند و در واقع هر گونه تحلیلی از وضعیت شیعیان، می بایستی با شناخت این واقعیت ها مورد بررسی و مداقه قرار گیرد.

1)وضعیت و جایگاه شیعیان در عربستان سعودی

اهمیت مطالعه شیعیان در عربستان حایز اهمیت فراوان است و شناخت این اقلیت شیعی می تواند حقایق و واقعیت های مفیدی پیش رویمان قرار دهد. نخست آنکه شیعیان استان شرقی در حیاتی ترین منطقه استراتژیک این پادشاهی سکونت دارند؛ منطقه ای که بیشترین میدان های نفتی کشور از جمله غوار و قطیف به عنوان بزرگترین حوزه های نفتی جهان را در خود جای داده است. دوم اینکه از دیدگاه امنیت بین المللی و تجارت جهانی، شیعیان استان شرقی نقش موثری در ثبات اقتصادی و سیاسی کشور دارند. سوم آنکه، شیعیان عربستان در منطقه ای نزدیک به سه کشور حوزه خلیج فارس یعنی ایران، عراق و بحرین که اکثریت جمعیت آنان را شیعیان تشکیل می دهند، سکونت دارند و نهایتاً اینکه شیعیان به عنوان یک فرقه متمایز به دلیل ویژگی ها، دیدگاه و نگرش مذهبی و استعداد سیاسی شان، بزرگترین رکن مخالفت در پادشاهی سعودی را تشکیل می دهند.(1)

در واقع وضعیت و جایگاه شیعیان متأثر از جنبش احیای دینی و زدودن اسلام از شرک و بدعت ها توسط محمد بن عبدالوهاب بوده است. اتحاد عبدالوهاب و محمد بن سعود در سال ۱۷۴۴ به پروژه ساخت دولت در سال ۱۹۳۲ مشروعیت بخشید. شیعیان عربستان از بدو تأسیس حکومت سعودی، به لحاظ گرایش شدید حکومت به وهابیت، تحت فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار گرفته و هیچ گونه ابزاری برای ورود به سلسله مراتب قدرت در اختیار ندارند. امروزه تقریباً وهابیت انحصار قضاوت، آموزش و موضوعات مذهبی در عربستان را در اختیار خود قرار داده است. نابرابری ها و تبعیض میان شیعیان با سایر اتباع عربستان کاملاً مشهود است. دولت عربستان سعودی عملاً از ارائه آمار رسمی در مورد اقلیت ها بخصوص شیعیان خودداری نموده است. تخمین شمار شیعیان سعودی تا حدود زیادی امری ناممکن است. اما تخمین زده می شود که بین ۵ تا ۱۵ درصد از جمعیت عربستان و ۳۳ درصد از جمعیت استان شرقی ]برآوردی کاملاً محتاطانه و محافظه کارانه[ را تشکیل می دهند (۲). اما بر اساس آمارهای غیر رسمی جمعیت شیعیان در عربستان بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر برآورده شده است که اکثریت آنها در منطقه شرقیه ساکن هستند که در میان آنها قطیف با ۹۷ درصد، احساء با ۶۰ درصد و دمام مرکز الشرقیه با ۲۰ درصد مهمترین شهرهایی هستند که شیعیان اثنی عشری را در خود جای داده اند. شیعیان اسماعیلی نیز در مناطق کوهستانی جنوب غرب عربستان و مجاور مرزهای یمن سکونت دارند که به لحاظ جمعیتی در اقلیت هستند (۳). در میان این آمارهای کم و بیش رسمی از جمعیت شیعیان که تقریباً مورد توافق بیشتر تحلیلگران و پژوهشگران مسائل عربستان سعودی است، برخی آمارها هم وجود دارد که کمتر مورد توافق بوده و در برخی موارد با شک و تردیدهای فراوان بدان نگریسته می شود. آمارهایی خوشبینانه که از سوی برخی از کارشناسان مطرح می شود و جمعیت شیعیان عربستان را ۳۵ درصد نشان می دهد که کاملاً برآوردی خوشبینانه است. هر چند که چنین کارشناسان و تحلیلگرانی مدعی اند به دلیل تبعیض های فراوان در درون مرزهای عربستان، سیاست سرکوب دولت و مساعد نبودن شرایط ابراز هویت شیعی در قلمرو سعودی، بسیاری از شیعیان از معرفی خود به عنوان شیعه خودداری نموده و با این کار در تلاشند تا راحتتر و بدون تحمل آزار و شکنجه و پیگردهای امنیتی در حکومت به فعالیت پرداخته و در این رهگذر روزگار به سر ببرند. به هر حال فارغ از آمارهای رسمی و غیر رسمی از جمعیت شیعیان عربستان، انچه که می توان به صراحت مطرح نمود این است که شیعیان در عربستان سعودی به عنوان یک نیروی عمده و فعال و برجسته ترین اقلیت در مرزهای سعودی شناخته شده و می شوند. بنابراین تمسک به هویت شیعی در رهگذر سیاست های تبعیض آمیز دولت، مهمترین ابزار برای بقا و فعالیت در مرزهای جزیره العرب شناخته می شود.

این جمعیت شیعی که در مرزهای شرقی و در مرکز نفتی پادشاهی سعودی قرار گرفته اند، به لحاظ عوامل جغرافیایی و اجتماعی در مرزهای جامعه سنی محصور شده اند. توسعه نیافتگی منطقه ای و محرومیت های نهادی از عوامل اصلی اعتراض و شکایات اپوزیسیون شیعی می باشد. اعتراضات در قطیف و الاحساء در گذشته چندین بار در هم شکسته شد و بخصوص بعد از ۱۹۷۹ بسرعت و اغلب وحشیانه سرکوب گردید. اعتراضات اخیر شامل حمله نیروهای سعودی در سال ۲۰۰۹ به زائران شیعی در مدینه و تظاهرات مارس ۲۰۱۱ در قطیف بوده است. عمق تمایلات ضدشیعی میان تعدادی از سنی ها، و گرایش به دیدن دست ایرانی ها در پشت اعتراضات شیعی، توانایی جنبش اصلاح شیعی برای بدست آوردن حمایت های خارجی را محدود کرده است.(4) در حال حاضر شیعیان مناطق شرقی به عنوان یکی از گروههای مخالف دولت سعودی در این اندیشه اند که چگونه می توانند با ارایه تفسیری دیگر از حکایات و روایات تاریخی، مبانی ایدئولوژیک و مشروعیت سیاسی دولت حاکم را تضعیف کنند.

پی نوشتهای بخش اول:

1) فواد ابراهیم، شیعیان عربستان، ترجمه سلیمه دارمی و فیروزه میررضوی، (تهران: ابرار معاصر، ۱۳۸۶)، ۲۳٫

2)Joshua Teitelbaum, “The Shiites of Saudi Arabia,” Current Trends in Islamist Ideology, Volume 10, (August 2010), see: http://www.currenttrends.org/research/detail/the-shiites-of-saudi-arabia

3)عباس نادری، «بررسی جامعه شناختی نظام سیاسی عربستان سعودی»، فصلنامه سیاست خارجی ۲۳، ش. ۳، (پاییز ۱۳۸۸): ۸۱۳-۸۱۲٫

4)Leigh Nolan, “Managing Reform: Saudi Arabia and the King’s Dilemma,” Brookings Doha Center, (May 2011): 2-3

 

بخش دوم مطلب:

در بخش اول مقاله به جایگاه و موقعیت شیعیان عربستان پرداخته شد و اینکه در چه فضایی از زیست اجتماعی بسر می برند. نکته ای که باید بدان اشاره نمود این است که با توجه به آمار قابل توجه شیعیان دوازده امامی عربستان که نزدیک به ۶۰ درصد از جمعیت استان نفت خیز الشرقیه را به خود اختصاص داده اند، اقلیت قابل توجهی را در مرزهای سعودی و در کنار منابع اصلی نفت عربستان به خود اختصاص داده اند که می تواند در تحلیل های مربوط به جایگاه شیعیان در مرزهای عربستان سعودی مورد ارزیابی های دقیق قرار بگیرد. در ادامه و در بخش دوم از مقاله که پیش روی خوانندگان قرار دارد به بررسی سیاست های تبعیض آمیز حکومت در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی پرداخته می شود که سهم قابل توجه و اصلی را در محرومیت های چندگانه شیعیان داشته و باعث گردیده تا این اقلیت به نوعی در مرزهای سعودی از حقوق برابر با دیگر شهروندان عربستان برخوردار نبوده و در مقاطع مختلف این سیاست با نوسانات مقطعی همواره به عنوان یک اصل در انکار اقلیت شیعی نقش ایفا نموده است. از این رو، تحلیل این محرومیت ها به خوبی در تحلیل های مربوط به علل شکل گیری جنبش های شیعی و فعالیت های اپوزیسیون شیعیان نقش اساسی و تعیین کننده ای داشته است.

در کشوری چون عربستان سعودی که بنیان‏های مشروعیت آن بر پایه اصول وهابیت و اتحاد تاریخی با آن نهفته است، شیعه‏زدایی و ضدیت با شیعیان، همچون یک اصل بوده و از قرن هجدهم میلادی تا به امروز، شواهد تاریخی زیادی در این زمینه به چشم می‏خورد. شیعه‏ستیزی تا زمانی که وهابیت از ارکان و اجزای اصلی دولت سعودی باشد، از سوی این حکومت حمایت و بنابر مقتضیات زمان و برآوردهای استراتژیک به کار گرفته خواهد شد. فرقه گرایی در عربستان سعودی پدیده ای شایع است و تبعیض بر علیه شیعیان خود را به شکل های گوناگون نشان می دهد. به لحاظ تاریخی، نظام پادشاهی مسئولیت قابل توجهی در این رابطه دارد. فرقه گرایی محصول اتحاد پادشاهی با جنبش وهابی و پیمانی است که شالوده اولین دولت سعودی را به وجود آورد. از اینرو سابقه اعمال بسیاری از رویه های تبعیض آمیز به زمان تشکیل دولت و مراحل اولیه توسعه آن بر می گردد (۱). در احکامی که از سوی علمای وهابی تجویز می شود، میدان دادن به شیعیان نوعی فعل حرام تلقی می شود، چرا که این نظر وجود دارد که اصلاحات و اعطای آزادیهای بیشتر به اقلیت های مذهبی باعث شده تا شیعیان عربستان با ایالات متحده علیه اهل سنت متحد شوند.(2)

مطابق با اظهارات فعالان وهابی در دو دهه اخیر، مشروعیت حکومت سعودی در عمل متکی بر موضع و جایگاه آنان در برابر شیعیان است. توضیح و تبیین اهمیت فوق العاده فتوا در این رابطه کمک زیادی به فهم موضوع می کند. برای نمونه شیخ ناصر العمر، یکی از فعالان نوسلفی سرشناس، در سال ۱۹۹۳ یادداشتی برای هیأت کبار العلما (کمیته علمای ارشد) در رابطه با نفوذ شیعیان در تمامی عرصه های حکومت فرستاد. این یادداشت تلاش می کرد تا توجه دولت را به اهمیت جایگاه شیعیان، که ادعا می شد در عرصه های آموزش، بازرگانی، کشاورزی و فعالیت های تبلیغاتی رو به افزایش است، جلب نماید. در واقع هدف این یادداشت متذکر شدن این مهم به دولت است و علما بوده است که اتخاذ مواضع تساهل و رواداری در قبال شیعیان، ناگزیز موجب به مخاطره افتادن حکومت سعودی می گردد.

بر اساس روایات رسمی و متونی که در عربستان در مورد اقلیت های دینی بیان می شود اینگونه استدلال می گردد که مهمترین مانع موفقیت جهان اسلام عبارت است از: فرقه گرایی مذهبی و عدم وحدت مسلمین. یکی از بخش های بسیار مهم در زمینه داستان های تاریخی، بحث مربوط به فرقه های منحرف یا گروههایی است که از اسلام ناب جدا و دور شدند مانند سبایه«شیعه»، خوارج، باطنیه و اسماعیلیه. متون مذکور به وجود فرقه های اقلیت اشاره می کنند، ولی به پیروان آن فرق مخصوصاً شیعیان که هواخاهان زیادی در عربستان سعودی و به خصوص عراق، یمن و ایران دارد، توجهی نشان نمی دهند. مردم عربستان از ریشه ها و عقاید مذهب شیعیه یعنی بخشی از هموطنان خودشان در استان شرقی این کشور بی خبرند. آنها همچنین از شیعیان ایران که در سالهای اخیر رهبری عربستان بر جهان اسلام را به چالش خوانده اند، اطلاع کافی ندارند.(3)

سیاست های تبعیض آمیز دولت سعودی

شیعیان در دوران حاکمیت سعودی‏ها، همواره در معرض تبعیض‏های رسمی و تضییع حقوق اجتماعی‏شان قرار داشته‏اند که در زیر بدان ها اشاره می گردد:

1)تبعیض های مذهبی و فرهنگی

نگرش و رویکرد کلی دولت سعودی و بنیان مذهبی آنها از مواضع و دیدگاه مذهبی فرقه وهابیت در قبال شیعیان نشأت گرفته و شیعیان را از جایگاه هم سطح و هم تراز با سایر مسلمانان محروم نموده است. نکته ای که در این میان بایستی بدان توجه نمود این است که مقامات سعودی مایل به اشاعه نگرشی هستند که در آن علمای وهابی عامل اصلی و نیروی برانگیزاننده نظام تحمیل آزار و شکنجه بر شیعیان هستند. این نگرش در حقیقت برای مقامات سعودی رضایت بخش است، چرا که مسئولیت بلایا و مصائب تحمیل شده بر شیعیان را از دوش آنان برداشته و علمای وهابی را در نگاه جامعه شیعی مقصر جلوه می دهد. به لحاظ مذهبی شیعیان در معرض تبعیض دینی نظام‏مند، رسمی و قانونی قرار دارند. در سال ۱۹۲۷ علمای رده بالای سعودی فتوایی صادر کردند که بر تکفیر شیعیان دلالت داشت و بیان می‏کرد که «شیعیان حق ندارند اعمال دینی را بجا آورند و اگر این تحریم را زیر پا بگذارند، باید از سرزمین مسلمانان تبعید شوند.» حق شیعیان برای احداث مساجد یا رسیدگی به عبادتگاه‏های دینی خود به شدت محدود شده است. آنان مجاز نیستند هیچ نوع آثار مکتوب مذهبی درباره تشیع در اختیار داشته باشند.

از نظر فرهنگی هم مقامات سعودی نمادها و فعالیت های فرهنگی، جشن ها و مراسم مذهبی و میراث تاریخی شیعیان را سرکوب کرده اند. استفاده از برخی اسامی شیعی نیز غیرقانونی است. در نظام آموزش و پرورش نیز تعالیم وهابی بر شیعیان تحمیل می‏شود. تغییر نام ایالت قدیمی «الحساء» به «ایالت شرقی» عنوانی فاقد محتوای فرهنگی نیز در همین زمینه صورت گرفته است. از اینرو این احساس در شیعیان ریشه دوانیده است که حکومت عمدتاً قصد نابودی و از میان بردن تمامی آثار و نمادهای فرهنگ شیعه را دارد.(4)

تحلیل تبعیض های فرهنگی ومذهبی بر علیه شیعیان نشان می دهد یکی از مواردی که همواره موجب شده تا شیعیان به مبارزه مسلحانه و اقدامات اعتراض آمیز علیه حکومت دست بزنند، انکار هویت مذهبی و فرهنگی آنها بوده است. در واقع محرومیت های اقتصادی و سیاسی هر چند باعث شده تا شیعیان در انزوا قرار بگیرند و سکوت پیشه کنند، اما در مورد انکار نمادهای و آیین های مذهبی این سکوت را شکسته و همواره برای آن جنگیده اند.

2) تبعیض های سیاسی

به گفته ای. ام. ترنستروم، تأثیر تبعیض «در حضور کم رنگ و کم تعداد مقامات و صاحب منصبان اقلیت» نمایان می گردد. شریک کردن شیعیان در سطوح بالای قدرت و حاکمیت و برخورداری از میزانی از استقلال و اختیار از جمله مباحث و موضوعاتی است که هرگز موجب نگرانی و دغدغه خاطر سیاستگذاران حکومتی نشده و در نتیجه موجبات طرد و حذف شیعیان از عرصه های سیاسی را به دنبال داشته است. در حقیقت می توان گفت که به لحاظ سیاسی شیعیان از تمامی مشاغل مهم حکومتی محرومند و حتی در امور مربوط به مناطق خود نیز از حق خودمختاری و خودگردانی برخوردار نیستند. اینان هیچ نفوذی در حکومت سعودی ندارند و تنها اندکی از مشاغل دولتی را در دست دارند. این دور ماندن شیعیان از قدرت، موجب شده است تا آنها به لحاظ سیاسی در انزوا مانده و نفوذ خود را از دست بدهند. در واقع یکی از تبعیض های رسمی که به شکل جدی از سوی حکومت دنبال می شود اعمال محرومیت ها و رویه های تبعیض آمیز سیاسی است که باعث گردیده تا شیعیان در نهادها و ارکان مهم حکومتی جایگاهی نداشته و در موارد معدودی هم اگر شیعیان به مناصب سیاسی راه پیدا نموده اند، آن نهاد از اهمیت چندان مهمی برای حکومت برخوردار نبوده است. هر چند در مقاطعی با انجام گفتگوهای ملی میان حکومت و شیعیان، ورود شیعیان به نهادهایی چون مجلس شورای مشورتی و شوراهای استانی تحقق پیدا نمود، اما هیچ گاه به عنوان یک رویه منسجم از سوی حکومت دنبال نگردیده است.

3) محرومیت های اقتصادی

مصائب اقتصادی شیعیان استان شرقی، از سال ۱۹۱۳ همواره منشأ تنش و رویایی میان شیعیان و دولت سعودی بوده است. اشغال حساء نیز به وخامت شدید شرایط اقتصادی شیعیان این منطقه انجامید. در واقع استان الحساء از رفاه عمومی، که مشخصه بخش‏های دیگر کشور است، سهمی ندارد. این وضعیت طی دهه گذشته تا حدی بهبود یافته، اما فاصله همچنان چشمگیر است. شیعیان منطقه از کار اخراج می‏شوند، بخصوص از شرکت نفتی عربی ـ آمریکایی «آرامکو». باید اذعان داشت که اگر چه شیعیان تا دهه ۱۹۷۰ حدود ۵۰ درصد از نیروی کار شرکت نفتی آرامکو را تشکیل می دادند، اما هرگز همچون هموطنان سنی خود از منافع این ثروت عظیم بهره مند نشده و از ورود آنان به مشاغل و مناصب ارشد نیز ممانعت به عمل آمده است. بدین ترتیب بیشتر شیعیان در مراتب میانی و پایینی سلسله مراتب اجتماعی – اقتصادی سعودی قرار می گیرند و شاخص های فرقه گرایانه در تحویل و تخصیص مشاغل در سطوح اجرایی همواره پیش روی آنها قرار داشته است.(5)

پی نوشت های بخش دوم

1)پرویز دلیرپور، «شیعه در عربستان سعودی»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه ۱۲و۱۳، ش. ۴و۱، (زمستان ۱۳۸۴ و بهار ۱۳۸۵)، ۱۳۹٫

2)Michael Scott Doran, “The Saudi Paradox,” Foreign Affairs, (January – February 2004), at: http://www.foreignaffairs.org

3)لی.نور.جی مارتین، چهره جدید امنیت در خاورمیانه، ترجمه قدیر نصری، تهران: دانشگاه امام صادق، ۱۳۸۹، ۷۲٫

4)فواد ابراهیم، شیعیان عربستان، ترجمه سلیمه دارمی و فیروزه میررضوی، تهران: ابرار معاصر، ۱۳۸۶، ۵۴-۵۵

5)همان، ۴۸- ۴۵٫

 

بخش سوم مطلب:

در بخش قبلی مقاله حاضر به سیاست های تبعیض آمیز دولت عربستان سعودی بر اقلیت شیعی اشاره رفت و تبعیض های اعمال شده در طول سالیان گذشته در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی مطرح گشت که سهم مهمی را در انکار هویت شیعی در استان شرقی عربستان بر جای گذاشته است. در واقع نکته مهمی که می بایستی بدان توجه نمود این است که مجموعه نابرابری ها و تبعیض های چهارگانه که موجب محرومیت شیعیان از امکانات موجود را فراهم آورده است، نقش و سهم بسزایی در شکل گیری جنبش های شیعی و نارضایتی از وضعیت موجود و تولد تظاهرات از سوی این گروه را فراهم آورده که در مواردی منجر به کشته و زخمی شدن شیعیان در مناطقی چون قطیف، احساء و العوامیه گردیده است. بنابراین در این بخش از مقاله که در ادامه بخش های پیشین است به بررسی و تحلیل جنبش های شیعی و زمینه های شکل گیری این سازمان ها از سوی شیعیان پرداخته می شود. سازمان انقلاب اسلامی مهمترین جنبشی است که با تأسی از انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت و به بخشی از نیازهای شیعیان پاسخ داد که بعدها در روند تغییر و تحولات داخلی، منظقه ای و بخصوص تغییر نگاه رهبران و نخبگان جنبش، سازمان انقلاب اسلامی به جنبش اصلاحیه تغییر نام و ماهیت داد که در ادامه بدان اشاره می گردد.

مجموعه نابرابری‌ها و برخوردهای بعضاً نژادپرستانه حکام سعودی و فقهای وهابی، در طول سالیان گذشته سبب تولد جنبش‌های اعتراضی شیعیان و بروز ناآرامی‌هایی شده، که بررسی آنها می تواند زوایای آشکارتری را هویدا سازد. تبعیض‌های سیاسی در کنار تبعیض اجتماعی و اقتصادی، موجبات تبدیل شدن شیعیان به اپوزیسیون حکومت را فراهم و آنان را به جهت‌گیری‌های نظام حاکم حساس کرده و باعث شده است تا نارضایتی خود را به اشکال مختلف ابراز کنند. شرایط اجتماعی – اقتصادی و مذهبی شیعیان استان شرقی نقش بسیار مهمی را در روند سیاسی کردن و ظهور فعالیت های سیاسی شیعیان ایفا کرده و فضای مناسبی را برای تکوین اپوزیسیون شیعه فراهم آورده است. در حقیقت عملکرد ایجابی حکومت سعودی در رویارویی با رقبای داخلی، به ویژه شیعیان و حجازی ها، نقش موثری را در بازآفرینی اختلافات مذهبی، اجتماعی و سیاسی کشور ایفا نموده است.(1)

در واقع شیعیان از طرز تحریف و بازسازی وقایع تاریخی ناراضی اند. پیروان تشیع نمی توانند ادعاهای وهابی ها مبنی بر رافضی بودن شیعیان را بپذیرند و به تسلط دایمی آنها بر حکومت عربستان رضایت بدهند. شیعیان در چنین شرایطی فقط به اقدامات دولت دل بسته اند و امید دارند که دولت از اشاعه الهیات وهابی جلوگیری خواهد کرد. بطور کلی شیعیان در زمینه بازسازی تاریخ و گذشته خودشان، موضع فعالی را اتخاذ کرده و قرائت موجود را نپذیرفته اند. این موضع گیری شیعیان در اقداماتی چون بازنویسی تاریخ منطقه خودشان، بخصوص الحساء که اکثریت جمعیت شیعی را در خود جای داده است، قابل مشاهده است. هر چند که در روایات رسمی تاریخ و در متون کلاسی عربستان، شیعیان از قلم افتاده اند، اما جامعه از طریق روشنفکران و نخبگان قرائت و تعبیر دیگری از تاریخ دارد که بر اساس آن شیعیان عبارتند از گروهی فعال، دارای هویت منطقه ای و جداگانه نه کاملاً بیگانه  که در تاریخ حضور واقعی داشته اند (۲). آثار حمزه الحسن، سخنگوی «الحرکه الاصلاحیه» نمونه آشکاری از «سازمان انقلاب اسلامی» و تلاشی منظم برای دستیابی به اهداف شیعیان می باشد.

الحسن دو هدف اساسی را در آثار خودش دنبال می کند؛

1) شناسایی و ارایه تاریخ، فرهنگ و هویت شیعیان عربستان سعودی که از تاریخ رسمی این کشور حذف شده اند.

2) معرفی تبعیض هایی که حکام سعودی در مورد شیعیان اعمال می کنند.(3)

از شکل گیری سازمان انقلاب اسلامی تا جنبش اصلاحیه

به شکل قانونی، سازمان یا گروه سیاسی شیعی در عربستان فعالیت ندارد؛ اما تعدادی سازمان‏ها و شبکه‏های غیررسمی وجود دارند که مطالبات و حقوق شیعیان را دنبال می‏کنند (۴). تا پیش از انقلاب ایران، مخالفت شیعیان با حکومت سعودی عمدتا در قالب مشارکت در جنبش‏های چپگرا تبلور می‏یافت؛ جنبش‏هایی همچون حزب غیرقانونی کمونیست سعودی یا دیگر جنبش‏های چپگرای افراطی غیرقانونی. به‏گونه‏ای که شیعیان در جست‏وجوی جنبشی جهان‏شمول و غیرفرقه‏ای که آن‏ها را بپذیرد، با احزاب بعث عراق و سوریه یا با دیگر جنبش‏های مشابه در منطقه خلیج پیوند برقرار کرده‏اند.(5)

در دهه ۱۹۷۰ زمینه های تأسیس سازمانی انقلابی با نام سازمان انقلاب اسلامی شبه جزیره عربستان شکل گرفت که تا چندین سال فعالیت های آن به صورت پراکنده بود. در سال ۱۹۷۵ این تشکل، فعالیت های خود را در منطقه شیعه نشین شرقیه متمرکز ساخت و پس از قیام کعبه و منطقه شرقیه در سال ۱۹۷۹ و بخصوص با تأسی از فضای انقلابی در ایران، رسماً اعلام موجودیت کرد. چون این سازمان بر اساس ایدئولوژی اسلامی طرح ریزی شده بود، تلاش داشت تا در وهله نخست به مردم آگاهی سیاسی دهد.(6)

سازمان انقلاب اسلامی نقش مهمی را در مقطعی از تاریخ شیعیان عربستان بازی نمود که به زعم نویسندگان و تحلیل گران مسائل عربی بخصوص طیفی که در مورد شیعیان قلم فرسایی می کنند، نقش مهمی را در احیای هویت شیعی و امیدواری در بهبود شرایط مبارزاتی داشته است. در زمانی که هویت شیعیان استان شرقی بوسیله تبعیض های هدفمند و محرومیت ها و محدودیت های اعمال شده در حال انکار بود، شکل گیری چنین سازمانی به خوبی توانست موج جدیدی از خوشبینی به وضعیت در حال تغییر را در میان شیعیان بوجود آورد. اما در سالهای پایانی دهه ۱۹۸۰ و با توجه به اختلافات درونی و همچنین تبلیغات و فشارهای حکومت سازمان انقلاب اسلامی دچار ضعف گردید. در سال ۱۹۸۷ کمیته مرکزی جنبش تصمیم گرفت تا پس از صدور فرمان عفو عمومی بوسیله پادشاه عربستان، به تدریج به کاهش تنش با دولت عربستان سعودی اقدام کند. بدین ترتیب سازمان از یک گزینه تهاجمی به دیدگاهی متعادل و مدرن تغییر جهت داد و علل آن نیز افزون بر پایان یافتن جنگ اول خلیج فارس، این بود که رهبران سازمان از پیام‌ها و تاکتیک‌های تهاجمی خسته شده و دریافته بودند که براساس واقعیت جمعیتی _ شیعیان نمی‌توانند انقلابی موفق را به راه اندازند و افزون بر آن الگوگیری از نمونه ایران نیز با واقعیت جامعه شیعی عربستان تناسب چندانی ندارد و با خشونت نمی‌توان به سازش بر سر مسائل مذهبی و سیاسی و اجتماعی رسید.(7)

سازمان انقلاب اسلامی در اوایل سال ۱۹۹۱ به «الحرکه الاصلاحیه» تغییر نام داد و اعلام کرد که خود را جنبشی وطن‌پرست می‌داند. سرانجام دولت سعودی به چند دلیل، که از جملة آنها تحولات ایدئولوژیکی جنبش اصلاحیه از حالتی انقلابی به اصلاحی بود، موافقت نمود تا با نمایندگان جنبش گفت‌وگو و مذاکره کند. با ‌این ‌حال پس از فرمان عفو عمومی در سال ۱۹۹۳ بیشتر اعضای جنبش به کشور بازگشتند و از راه گفت‌وگو کوشیدند مطالبات و خواسته‌های شیعیان را پیگیری کنند. یکی از این رهبران اصلی جنبش، شیخ حسن الصفار بود که در سال ۱۹۹۳ با قبول دعوت فهد به عربستان رفت. آل سعود طی مذاکرات و توافق با سازمان که منجر به پایان دادن به مبارزات آنها شد، توافق کرد که آزادی اعمال مذهبی در منطقه شیعه نشین احساء تضمین گردیده و شیعیان زندانی آزاد و تبعیض های شغلی نیز برداشته شود. اما پس از آنکه رژیم سعودی به تدریج اوضاع را مهار کرد، از عمل به مفاد قرارداد خودداری نمود، به نحوی که تاکنون این قرارداد عملی نشده است.(8)

این جنبش اصلاح‌طلب شیعی که بارزترین جنبش شیعی است، با مصالحه و تسامح در برابر نظام، تأکید بر تحکیم موقعیت شهروندی شیعه در حکومت و مبارزه صلح‌آمیز و سیاسی با هدف دستیابی به حقوق خود همانند شهروندان دیگر و مشارکت در ایجاد دموکراسی و اصلاح در کشور شناخته می‌شود. در حال حاضر جنبش شیعیان در عربستان سعودی، روند دو وجهی و مسالمت‏آمیز خود را همچنان حفظ کرده است. در حال حاضر تا حدودی می توان گفت که اغلب شیعیان به این نتیجه رسیده‏اند که امنیت جامعه آن‏ها با بقای حکومتی که می‏تواند به خوبی از رفتارهای افراطی و کینه‏جویانه وهابی‏ها و سلفی ها جلوگیری کند، تأمین می‏گردد. از این‏رو تأکید بر وحدت ملی، همزیستی، همکاری و محوریت اسلام نیز برای از بین بردن تردیدها نسبت به عدم وفاداری به دولت طراحی شدند.(9)

پی نوشت های بخش سوم

1) Joshua Teitelbaum, “The Shiites of Saudi Arabia,” Current Trends in Islamist Ideology, Volume 10, (August 2010), see: http://www.currenttrends.org/research/detail/the-shiites-of-saudi-arabia

2)لی.نور.جی مارتین، چهره جدید امنیت در خاورمیانه، ترجمه قدیر نصری،تهران: دانشگاه امام صادق، ۱۳۸۹)  ۸۷-۸۶٫)

3)Hamza al – Hassan, “AL-shiafi al – Mamalaka al-arabiyya al-saudiyya,” vols. 1 and 2 Beirut: Mu assasat al-bagi li ihya al-turath, 1993.

4)سجاد خدابنده لو، «جامعه شیعی در عربستان سعودی، مجله بازتاب اندیشه، ش. ۹۲، آذر

(1388) ص76

5)گراهام فولر و رند رحیم فرانکه، «شیعیان عربستان سعودی»، ترجمه خدیجه تبریزی، مجله شیعه شناسی، ش. ۸، (زمستان ۱۳۸۳): ۱۴۱-۱۴۰٫

6) نجف زراعت پیشه، برآورد استراتژیک عربستان سعودی(سرزمینیسیاسی)، (تهران: ابرار معاصر، ۱۳۸۴)، ۲۰۴٫

7)محسن یوسفی، اصلاحات سیاسی در عربستان سعودی (تأثیر بحران عراق بر تحولات سیاسی عربستان سعودی، ترجمه ، (تهران: ابرار معاصر، ۱۳۸۶) ۱۷۶٫

8) نجف زراعت پیشه، همان، ۲۰۶٫

9)سجاد خدابنده لو، همان، ۷۶٫

 

منبع:کامران کرمی،مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC