نبرد من (Mein Kampf)  عنوان کتابی است، که توسط آدولف هیتلر نوشته شده است. هیتلر این کتاب را در سال ۱۹۲۳ در زندان نوشت.این کتاب بیانگر اندیشه‌های سیاسی هیتلر ونازیسم می‌باشد. عنوان اصلی کتاب (چهار سال و نیم نبرد در برابر دروغ، حماقت و بزدلی) بود.ناشر نازی کتاب مکس آمان، این عنوان را بسیار پیچیده می‌دانست و تصمیم گرفت آن را به ( نبرد من) کوتاه کند.

این کتاب در دو جلد نگاشته شده است و هریک از جلد های کتاب دارای فصولی مختص به خود می باشد. جلد نخست آن، با عنوان تسویه حساب در ۱۸ ژوئیه ۱۹۲۵ به چاپ رسید و جلد دوم آن جنبش ناسیونال سوسیالیسم نام داشت که در ۱۹۲۶ به چاپ رسید.

 هیتلرجلد اول کتاب را در سال ۱۹۲۴ هنگامی که در قلعه لندربرگ زندانی بود با دیکته کردن جملات به منشی خود رودلف هس، به وجود آورد. جلد دوم، پایان همان سال پس از آزادی زودهنگام او از زندان نوشته شد.با قدرت گرفتن ناسیونال سوسیالیست‌ها در آلمان، فروش و توزیع نبرد من نیز رواج گرفت. از اواسط دهه ۱۹۳۰ کتاب هیتلر به خرج دولت به زوج‌های تازه ازدواج کرده هدیه می‌شد. فروش نسخه‌های دست دوم کتاب ممنوع بود و تدریس آن در مدرسه‌ها به عنوان جزئی از برنامهٔ تبلیغاتی حزب ناسیونال سوسیالیست محسوب می شد.از این کتاب تا پایان جنگ دوم جهانی نزدیک به یازده میلیون نسخه انتشار یافت که بخش اعظم آن یا رایگان توزیع، یا به اجبار به فروش رفت. کتاب نبرد من پس از جنگ جهانی هرگز در آلمان تجدید چاپ نشد. البته دلیل اصلی آن مخالفت وزارت دارایی ایالت بایرن بوده که امتیاز نشر آن را در اختیار داشت.این کتاب در ایران توسط عنایت‌الله شکیباپور به فارسی ترجمه شده و به چاپ هجدهم رسیده ‌است.

معرفی فصول کتاب نبرد من

جلد اول:یک تصفیه حساب

فصل اول: دوران کودکی و کانون خانوادگی

فصل دوم: سالهای تحصیل و تحمل مشقت در وین

فصل سوم: ملاحظات سیاسی عمومی بر اساس دوره حضور من در وین

فصل چهارم: در مونیخ

فصل پنجم: جنگ جهانی

فصل ششم: تبلیغات جنگ

فصل هفتم: انقلاب

فصل هشتم: آغاز فعالیتهای سیاسی من

فصل نهم: برای چه آلمان شکست خورد

فصل دهم: حزب کارگر آلمان

فصل یازدهم: ملل و نژاد

فصل دوازدهم: اولین طلیعه پیشرفت حزب کارگر ناسیونال سوسیالیست

جلد  دوم: جنبش ناسیونال سوسیالیسم

فصل اول: عقاید فلسفی حزب

فصل دوم: دولت

فصل سوم: وضوع-دولت و ملت

فصل چهارم: مفهوم دولت از نظر راسیست

فصل پنجم: مفهوم فلسفی سازمان دولت

فصل ششم: اولین مبارزه و اهمیت سخنرانی

فصل هفتم: مبارزه جدید با جبهه سرخ

فصل هشتم: نیرومند تا وقتی تنهاست نیرومند میماند

فصل نهم: حمله‌ها چگونه آغاز می‌شدند

فصل دهم: فدرالیسم غیر از ظاهرسازی چیزی نیست

فصل یازددهم: پروپاکاندو مسئله سازمان

فصل دوازدهم: مسئله سندیکاها

فصل سیزدهم: سیاست آلمان و مسئله اتحادهای بعد از جنگ

فصل چهاردهم: حق دفاع

فصل پانزدهم: سیاست به سوی مشرق

نشانگان موجود بر الگوهای رفتاری آدولف هیتلر در طول حیات جنبش سوسیال ناسیونال آلمان، موید این حقیقت است که این الگوها در تضاد با دنیای سرمایه داری تعریف شده است.آموزه های هیتلر هم در کتاب نبرد من،چیزی جز تقابل با نظام سرمایه اداری را به نمایش نمی گذارد. در این راستا، موتور محرک تقابل با نظام سرمایه دارای،خرده بورژوازی بود.در چنین شرایطی طبیعی به نظر می رسید که هیتلر بخواهد در این فضای آنتا گونیسم طرحی نویی درافکند.

 گفته می شود که خرده بورژوازی به ویژه در برخی شرایط ساختاری وتاریخی در فراگرد حیات سیاسی نازیسم نقش بارزی ایفا کرده است. در واقع خرده بورژوازی در همه جا یکی از طبقات اصلی حامی جنبش های راست رادیکال ضد نوسازی یعنی طبقات فاشیستی بود. مزید بر آن،خرده بورژوازی همراه با دیگر طبقات سنتی معمولاً یکی از نیروهای مقاومت در برابر اقدامات پادشاهان مطلقه در زمینه نوسازی اداری و مالی بود.اگرچه گفته می شد که جنبش خرده بورژوازی در همه جا در میان راه دچار تزلزل می گردد ومآلاً به بورژوازی می پیوندد،اما هنگام ظهور جنبش سوسیال ناسیونال آلمان ماهیت انقلابی داشت و هیتلر بدنه جنبش خود را به وسیله آن،تقویت کرد. جنبش سوسیال ناسیونال آلمان به لحاظ گونه شناسی،جنبش فاشیستی بود که خرده بورژوازی را در بطن خود تقویت می کرد و پایگاه اجتماعی آن محسوب می شد.در چنین شرایطی جنبش مزبور،جنبش خرده بورژوازی در حال افول و زبان دیده از فرایند صنعتی شدن بود که در مقابل جنبش دموکراسی،مدرنیسم وسکولاریسم در حال قیام بود.ایدئولوژی حاکم بر جنبش خرده بورژوازی در هنگام فعالیت جنبش سوسیال ناسیونال آلمان، ایدئولوژی محافظه کاری بود که یک واکنش فکری وسیاسی نسبت به روند تخریب جهان کهن محسوب می شد.به این ترتیب پایگاه اجتماعی جنبش سوسیال ناسیونال آلمان، خرده بورژوازی بود.از سوی دیگر ایدئولوژی اقتدار گرایانه نازیسم برای خرده بورژوازی آلمان از نظر روانی بسیار جذاب بود. خرده بورژوازی در مقایسه با دیگر اقشار با شور واشتیاق قلبی از ایدئولوژی نازیسم استقبال کرد.

 ویژگی های روانشناختی خرده بورژوازی آلمان از جمله قدرت طلبی همراه با احساس ناتوانی،اطاعت پذیری،شخصیت اقتدار طب،رهبر پروری و جز آن، محصول تاریخ تحولات اجتماعی آن کشور بود. خرده بورژوازی از رشد وگسترش سرمایه داری انحصاری و مدرن دچار اضطراب و وحشت شده بود و برای انتقام گرفتن طالب قدرت بود. در حقیقت خشونت طلبی ایدئولوژی نازیسم وفاشیسم وحشت و نفرت وخشم بورژوازی را منعکس می کرد. فاشسیم عقده گشایی خرده بورزوایی مضطرب و وحشت زده بود. هیتلر در آغاز خود را به عنوان منجی سرمایه کوچک و دشمن سرمایه بزرگ و انحصاری و بانگی، در دل خرده بورژوازی جا کرد. در دولت فاشیستی آلمان هزاران خرده بورژوا از ثروت و مکنت قابل ملاحظه ای بر خوردار شدند وتلافی زمانی را که احساس ناچیز بودن می کردند،به خوبی در آورند. فاشسیم به خرده بورژوازی احساس برتری می بخشید و برای احساسات سادیستی و مازوخیستی آن مجاری لازم را تامین می کرد. شخصیت سادیستی و مازوخیستی هیتلر خود با سنخ شخصیتی خرده بورژوای آلمان هماهنگی داشت.نظام سلسه مراتبی دیوانی شدید در فاشیسم نیز پاسخگوی نیاز های شخصیت اقتدار طلب خرده بورژوازی بود.

 اگر خرده بورژوازی پایگاه اجتماعی اصلی نازیسم  تلقی گردد،جنبش نازیسم بدنه حمایتی خود را به وسیله آن محکم نمود.آلمان دوره هیتلر نیز در واقع چیزی جز تصویر الگوهای رفتاری خرده بورژوا نبود چراکه،فرهنگ آلمانی به چنین الگویی عادت یافته بود.در واقع نازیسم موجود در الگو های رفتاری هیتلر،تا اندازه ای رنگ  ایدئولوژیک و ریشه درناسیو نالیسم وفرهنگ آلمان داشت. بر اساس یک تفسیر،نازیسم نماینده نیرومند ترین سنت سیاسی در آلمان پس از وحدت آن کشور بود. در نازیسم،ناسیونالیسم،نظامی گرایی،اقتدار گرایی،ستایش موفقیت و زور و دولت و واقع بینی سیاسی به اوج خود رسیده بود. در آلمان، ناسیونال سوسیالیسم توانست از احساسات ناسیونالیستی بخش های عمده ای از طبقات ما قبل سرمایه داری بر ضد قرارداد ورسای و دیگر مظاهر تحقیر آلمان بهره گیرد. ایدئولوژی نازیسم ترکیبی از ایدئولوژی های مختلف طبقات گوناگون ماقبل سرمایه داری بود. عنصر محافظه کاری و سنت پرستی آن از نگرش های اشرافیت یونکر و عنصر ضدیت با سرمایه داری بزرگ ومدرن از ایدئولوژی خرده بورژوازی رو به زوال و عنصر انضباط از وجه زندگی دهقانی بر گرفته شده بود. بر خلاف تصور متفقین در  طی جنگ دوم، نازیسم مبین روح اقتدار طلب و نظامی گرای قوم آلمانی نبود، بلکه همانند کل نهضت ها ورژیم های فاشیستی ریشه در شرایط خاص ناریخی واجتماعی وعلایق و منافع گروه های مشخص داشت. در تحت چنین شرایطی بود که سنت میلیتاریستی وناسیونالیستی عصر امپراتوری برای مقاصد بسیج توده ای به کار گرفته شد.

 ایدئولوژی سیاسی نازیسم آشکارا در مقابل دموکراسی و بلشویسم جبهه گیری می کرد و دولت مبتنی بر رهبری را در مقابل نظام پارلمانی و لیبرالی به عنوان تنها رژیمی تلقی می کرد که در آن مردم و رهبری می توانند به وحدت کامل برسند. نازیسم نیز در پی ایجاد جماعتی کاذب بود که همبستگی از دست رفته جامعه سنتی را جبران کند. از این رو مفهوم وحدت وجماعتی قومی در نازیسم آلمان برای سرپوش گذاشتن بر شکاف های اجتماعی و سیاسی، به کار برده می شد. در درون حزب نازی هر گونه بحث در باره سیاست های ملی ممنوع بود .رویهمرفته سیستم سیاسی نازیسم به رغم ظاهر آن نظام سازمان یافته و منسجمی نبود و در درون آن رقابت ها و منازعات شدید شخصی و گروهی جریان داشت. به ویژه دو گرایش معتدل و افراطی در آن قابل تشخیص بود. گرایش نازیسم به راست در طی زمان شدت گرفت. اصول اولیه ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم در مورد مبارزه با سرمایه داری به تدریج رها شد. همچنین در ژوئیه 1933 قرار داد سازش با کلیسا منعقد گردید. سازمان های قدرت طبقات بالا به ویژه در دستگاه قضایی و بورکراسی قدیم همچنان پا بر جا ماندند. همچنین ارتش قدیم که بر خاسته از اشرافیت نظامی سنتی بود، به تدریج بر ارتش انقلابی اس. آ تفوق یافت. سر کوب نیروهای چپ نیز حمایت آشکار گروه های راست و محافظه کار را جلب کرد. با این همه عنصر رادیسکالیسم نازیسم، نیرومندتر از فاشیسم ایتالیا بود. در آلمان قدرت بیشتر در دست حزب بود تا دولت، و حزب در زمینه تصمیم گیری های اقتصادی مثل کنترل بر قیمت ها و اعتبارات بانکی و کوشش برای اجرای بر نامه های رفاهی فعال بود. همچنین اعمال نظارت و دخالت حزب در نهاد های بوروکراسی،دستگاه قضایی،ارتش و غیره مانع از سلطه کامل نیروهای محافظه کار وراستگرا گردید و در نتیجه حضور توده های بسیبج شده در آلمان محسوس تر بود. هیتلر خود، ملت را بر دولت به عنوان هدف ترجیح می داد و حزب نازی را مظهر اراده ملی می شمرد و این خود از لحاظ نظری در مقایسه با فاشیسم ایتالیا که در آن قدرت دولت بر ترین قدرت تلقی می شد،زمینه مناسب تری برای حفظ جنبش توده ای بود.