به طور کلی نطریات جامعه توده ای،زمینه های وقوع انقلاب را محصول فرایند های صنعتی شدن،شهری شدن،دموکراسی و مدرنیسم می دانند.بر اساس نظریات جامعه توده ای،هنگامی که جامعه سنتی در معرض مدرنیسم و مظاهر آن قرار می گیرد،افراد این جامعه دچار اضطراب فردی وجمعی،بی خویشتنی،سرگشتگی،آنومی وبحران هویت قرار می گیرند. در متن چنین وضعیتی فرد از نظر روانشناختی احساس امنیت خود را از دست می دهد و برای جبران امنیت از دست رفته به دامن قدرت پناه می برد.گفته شده است که پدیده فاشیسم به عنوان یک مدل از نظام سیاسی،محصول این مرحله از نظریات توده ای است. از نظر روانشناسی توده ای،افرادی که همبستگی سنتی را از دست داده و در حال گسیختگی بی هنجاری به سر می برند،به دنبال من ایدآل هستند تا خلا ناشی از احساس سرگشتگی و حقارت در آنها را پر کند. از این رو رهبری در این گونه جنبش ها نقش اساسی ایفا می کند که مبتنی بر تیپ شخصیتی اقتدار طلب است که هم سلطه جو و هم اطاعت پذیر است.به این ترتیب نظریات جامعه توده ای در تدارک و ایجاد انقلاب از توده ها و فاشیسم و روبنا های فکری و ایدئولوژیک فرماسیون اجتماعی قدیم استفاده می کنند.طبیعی است که این انقلاب که از بالا به پایین صورت می گیرد، هدفی ندارد که بخواهد جامعه را چون گذشته به دامن امن سنت ها وبه جامعه دوران ماقبل مدرن و صنعتی،باز گرداند.از نظریه پردازان عمده جامعه توده ای می توان از نظریه پردازانی چون: اورتگایی کاست، هانا آرنت،اریش فروم،گئورک زیمل،ویلیام کورنهاوزر و مک کارتی را نام برد.

 الف) اورتگایی کاست

      مهمترين اثر سياسی اورتگا،طغيان توده هاست که حاوی نظرات سياسی اوست. اورتگا در همین کتاب نظریه جنبش توده ای خود را تشریح نموده است.حاصل نظریه او چیزی جز انقلاب از بالا و به صورت فاشیستی نیست.

 اورتگایی کاست بر این اعتقاد است که مهمترين واقعيت زمانه ما،ظهور انسان توده ای است، توده ها در حيات سياسی و در عرصه های فکری،اخلاقی،اقتصادی،مذهبی وعلمی ظهورکرده اند.او شهرها مالامال از جمعيت ،قطار ها لبريز از مسافر ،کافه ها آکنده از مشتری ،پارک ها پر از گردشگر و مدارس پر از دانش آموز از نشانگان جامعه توده ای می داند.با اين همه مسئله مهم، جا داشتن ودر اختيار گرفتن فضا مي باشد.در نظر اورتگایی کاست ابعاد طغيان توده دو رويه  دارد که یکی مثبت است و ناظر بر پيروزی است، ودیگری منفی که ناظر بر مرگ است.اورتگایی کاست رویه اول بعد طغیان توده ها را عامل انقلاب می داند که با ظهور پدیده ای چون فاشیسم همراه است.به باور او، فاشیسم که توده ها را در دل خود به همراه دارد،می تواند مظهر پیروزی عصر مدرن باشد.عصری که،عصر سر گردانی واقتدار گريزی بود و همه چیز در آن عامیانه شده بود.

 ب) هانا آرنت

       عمده دیدگاه های هانا آرنت در باب انقلاب،در کتاب در باره انقلاب او منعکس گشته است. علاوه بر نقطه نظرات اختصاصی او در باب انقلاب در کتاب مذکور،او را می توان از صاحب نظران جامعه توده ای نیز دانست.بنابر این دیدگاه جامعه توده ای او را می توان در کتاب ریشه های توتالیتاریسم به دست آورد.

 آرنت نیز همانند همه نظریه پردازان جامعه توده ای بر آن است که شکل گیری جامعه توده ای منشایی جز مدرنیته و انقلاب صنعتی ندارد.به باور او مدرنیته به همره مظاهر آن،حوزه عمومی زندگی سیاسی را مختل ساخته است. در فرایند مختل شدن حوزه عمومی زندگی سیاسی،فرد منزوی وتنها می شود که این تنهایی او نه تنها به معنی با دیگری نبودن بلکه به معنی با خود نبودن نیز می باشد.بر این اساس این فرد تنها و منزوی، به جهت رهایی از وضعیت حاصله از دوران مدرنیته به دامن توده ها روی می آورد که با فاشیسم و رهبری اقتدار طلب و مآلاً توتالیتاریسم همراست.به باور آرنت این جامعه توده ای به همراه رهبر اقتدار طلب و دولت توتالیتر آن در پی احیا و اعاده همبستگی و زندگی معنوی از دست رفته است.به باور او، فرآیند اعاده آن همبستگی و زندگی معنوی متضمن ایجاد انقلاب و بسیج خود جوش توده هاست.

 ج) اریش فروم

      نظریه جامعه توده ای اریش فروم در کتاب گریز از آزادی او انعکاس یافته است.اریش فروم همانند همه نظریه پردازان جامعه توده ای استدلال مشابهی را در باره پیدایش جامعه توده ای که به انقلاب منجر می شود،عرضه می کند. در این باره او بر این اعتقاد است که انسان در قرون وسطی از امنیت بر خوردار بود، اما با وقوع رنسانس،فرد گرایی و جستجوی قدرت و ثروت و رقابت، جای زندگی امن و محدود گذشته را گرفت.پیدایش احساس تنهایی،حقارت و سرگشتگی وعدم امنیت فرد،محصول دوران رنسانس است که به مظاهر مدرنیته تجهیز ومسلح بوده است. به باور او پیدایش احساس تنهایی،حقارت و سرگشتگی و عدم امنیت فرد،موجب پناه بردن وی به داروی آرام بخش قدرت واقتدار طلبی یا فاشیسم می شود و به صورت متعارضی در پدیده های روانی و اجتماعی مازوخیسم و سادیسم بروز پیدام می کند. به نظر فروم تصمیم و اراده فرد برای حرکت  ورهایی از احساس تنهایی و بی امنیتی فردی که به فاشیسم ختم می گردد،موجب ایجاد انقلاب علیه مدرنیته وفرآوردهای آن است، اما فروم نتیجه می گیرد که جنبش توده ای فاشیسم،،با سلب آزادی عصر جدید از انسانها،به آنها امنیتی کاذب می بخشد.

د) گئورک زیمل

    به اعتقادگئورک زیمل تحولات ناشی از صنعتی شدن،سکولاریسم،دموکراسی،از خود بیگانگی، منجر به انزوا و توده ای شدن فرد و جامعه می گردد.به باور زیمل،توده ای شدن فرد و جامعه آنهم برای بازگشت به نظم کهن و پیشین،متضمن ایجاد انقلاب به شیوه فاشیستی است.

 م) ویلیام کورنهاوزر

      ویلیام کورنهاوزر در کتاب سیاست جامعه توده ای به تشریح نظریه جامعه توده ای پرداخته است. به باور او، جامعه توده ای حاصل فروپاشی همبستگی های گروهی است.در این شرایط الیت ها به سهولت در معرض نفوذ توده ها و توده ها به سهولت در دسترس الیت ها(هیتلر ها،موسولینی ها) قرار می گیرند.در چنین وضعی جامعه آماده بسیج می شود و شرایط برای پیدایش جنبش های توده ای توتالیتر فراهم می گردد. در جامعه توده ای فرد با از دست دادن همبستگی های گروهی خود منزوی و ذره گونه می شود و برای پذیرش ایدئولوژی ها توتالیتر و همبستگی بخش آمادگی پیدا می کند. انقلاب مورد نظر کورنهاوزر مآلاً برای رسیدن به جامعه توتالیتر وفاشیستی است.

 ی) مک کارتی

       مک کارتی از نمایندگان محافظه کاری نو در آمریکا بود که مواضع او به جهت اهمیت دادن به مسائل اخلاقی،اقتصادی و فرهنگی،ماهیت جنبش به خود گرفت. جنبش مک کارتیسم در آمریکا محصول شرایط اجتماعی خاصی بود  که مورد حمایت خرده بورژوا یعنی سرمایه داران کوچک و مغازه داران قرار گرفت.بنابراین حمایت از او،بازتاب نارضایی خرده بورژوایی از اوضاع اقتصادی ،اجتماعی،فرهنگی و سیاسی بود که می ترسیدند شان و منزلت و جایگاه اجتماعی واقتصادی خود را در نتیجه فرآیند تمرکز سرمایه و پیدایش شرکت های انحصاری وگسترش دخالت دولت در اقتصاد از دست بدهند.جنبش مک کارتیسمی و انقلاب مورد نظر او، قبل از هر چیز،تمهید شرایطی برای مقابله با سرمایه داری و هزمونی آن وگسترس سکولارسیم ومدرنیته بود که مآلاً منجر به افول ارزش های مذهبی وگسترش آازادی های جنسی می شد.