هری مگداف که در روز اول ژانویه ۲۰۰۶ در سن ۹۲ سالگی جان سپرد سوسیالیستی متعهد بود که در تمام طول زندگی لحظه ای از پایبندی به اصول خود درنگ نکرد و برای این کار نیز هزینه ای سنگین پرداخت. او به رغم آنکه مدارج عالی تر دانشگاهی یا شغل استادی در دانشگاه را کسب نکرد ولی اقتصاددان سیاسی برجسته ای بود.

 مگداف سهم بزرگی در تحرک روشنفکری آمریکا داشت و با چاپ کتاب عصر امپریالیسم در ۱۹۶۹ و آثار بعدی اش در مورد این موضوع و نیز با سردبیری مشترک ماتنلی ریویو (به همراه پل سوئیزی) به دستاوردی بزرگ نایل شد. او در کتاب عصر امپریالیسم به افشای ماهیت و نقش امپریالیستی آمریکا در جنگ ویتنام پرداخت. البته قبل از چاپ این کتاب، بحث های غالبِ جنبش ضدجنگ عمدتاً از منظر لیبرالی مطرح شده بودند مبنی بر اینکه این جنگ یک اشتباه است، پیروز شدنی نیست و ایالات متحده بیش از حد خود را درگیر تلاش مهار کمونیسم کرده است. ولی با کتاب مگداف، اکنون چپ چارچوب کاملاً نوینی داشت که می توانست به طور جامع تری درباره جنگ ویتنام و جنگ سرد بیندیشد. دیدگاه مگداف این بود که جنگ ویتنام پیامد طبیعی تلاش منظم ایالات متحده در دوران پس از جنگ جهانی دوم برای ایجاد یک امپراتوری است. البته او تنها کسی نبود که این دیدگاه را مطرح می کرد، دیگران از جمله ویلیام آپلمَن ویلیامز، تاریخ نویس بزرگ از ایالت ویسکانسین، نیز همین عقیده را داشتند.

 اما اثر مگداف به واسطه درک او از گرایش های مهم تاریخی، توانائی اش در نوشتن مباحث پیچیده و ارائه اطلاعات آماری به شیوه ای ساده و قابل فهم، یک نمونه ای منحصر به فرد بود. او با بهره گیری از این تحلیل ها، به این نتیجه قطعی رسید که سیاست خارجی آمریکا اساساً حول محور حمایت از منافع سرمایه داران آمریکائی در سراسر جهان دور می زند. در ضمن این سیاست به نوعی ادامه سیاست قدیمی امپریالیست های اروپائی در مستعمرات و تداوم روندی است که لنین در زمان خود به آن پرداخته بود. استدلال مگداف این بود که تمایل سرمایه داران برای گسترش بازارهای خود و کنترل ذخایر موادخام همچون نفت و نیز کنترل دارائی جهانی، با سقوط رسمی استعمار پایان نمی یابد.

 مارکس نیز به خوبی نشان داده بود که چگونه کارگران در یک اقتصاد سرمایه داری استثمار می شوند با آنکه به صورت قانونی زیر بوغ بردگی یا فئودالیسم زندگی نمی کنند. مگداف نیز به گونه ای مشابه چنین استدلال می کرد که آمریکا برای کسب رونق تجاری خود دیگر نیازی به حفظ مستعمرات رسمی ندارد تا از طریق استثمار منابع کشورهای در حال توسعه، سود سرشاری عاید خود کند. جنگ سرد، بهانه ای بود که تحت لوای آن آمریکا توانست مدعی سلطه بر امور سیاسی و اقتصادی کشورهای در حال توسعه باشد و نمونه بارز آن ویتنام و شرق آسیا بود. مگداف با طرح ضرورت کشورهای در حال توسعه باشد و نمونه بارز آن ویتنام و شرق آسیا بود. مگداف با طرح ضرورت بهره گیری از فن آمار، این مباحث را بسط داد. براساس جدولی که او در بخشی از کتاب عصر امپریالیسم ترسیم کرده، میزان موادمعدنی وارداتی آمریکا به نسبت میزان مصرف آن در بخش اقتصادی، بین ۱۹۲۲ ۱۹۲۰ نسبتی ۷ درصدی را نشان می دهد که تا ۱۹۴۱ به ۱۴% افزایش یافت. بنابراین، این امر حاکی از افزایش میزان وابستگی آمریکا به منابع خارجی بود.

 بدین ترتیب نیاز روزافزون به واردات موادخام، دولتمردان آمریکائی را بر آن داشت به جای اتخاذ سیاست های جنگ طلبانه، با تطمیع حکومت های کشورهای در حال توسعه یا توسط سازمان سیا بر موادخام این کشورها، کنتر سیاسی داشته باشند. اما گاهی همچون مورد ویتنام، گزینه جنگ، به عنوان بهترین گزینه مطرح می شد کتاب عصر امپریایسم به شدت مورد انتقاد قرار گرفت، از جمله اینکه در این اثر به نقش منحصربه فرد شرکت های انحصاری که با تنظیم یک دستورالعمل امپریالیستی می توانند در برابر قدرت دولت آمریکا ایستادگی کنند، اشاره نمی شود. از این گذشته، مگداف فرآیندی را که طی آن شرکت های صاحب انحصار آمریکائی به امپریالیسم متوسل شدند تا به اهداف سودجویانه خود نائل شوند، نشان نمی دهد. اما امتیاز کتاب او آن است که به جای پرداختن به نظریه، بیشتر تاریخی توصیفی است و به عنوان یک اثر تاریخی توصیفی در زمان خود هیچ رقیبی نداشت.

 نکاتی که مگداف همیشه مدنظر داشت عبارت بودند از کنترل موادخام، کنترل مسال مالی و بهره گیری از کمک های خارجی برای کنترل حکومت ها. مقالات او در مانتلی ریویو فقط پیرامون ماهیت و نقش امپریالیسم نبود بلکه به تمامی موضوعاتی که مورد توجه سوسیالیست ها بود، یعنی فقر جهانی، موقعیت طبقه کارگر در آمریکا، چرخه پیشرفت و شکست تجاری، تمرکز روی نویسندگان کلاسیک همچون رزا لوکزامبورگ و لنین و استراتژی هائی برای پیشبرد دستورالعمل سوسیالیستی می پرداخت. یکی از ابتکارهای مهم او طرح موضوع مالی شدن سرمایه داری معاصر بود یعنی افزایش سلطه منافع مالی که باید آن را ”Wall Street“ نامید؛ اصطلاحی که در سطح کلان برای تنظیم هدایت سرمایه داری در آمریکا و در سراسر جهان استفاده می شود. از اواسط دههٔ ۱۹۷۰، کسب منافع Wall Street مشخصه اصلی سلطه نئولیبرالیسم بر سراسر جهان بود. مگداف و پل سوئیزی اولین کسانی بودند که به این نکته پی بردند؛ مقالاتی که این دو در این خصوص در مانتلی ریویو می نوشتند، از این امر حکایت می کند: پویائی سرمایه داری آمریکا در ۱۹۷۲، پایان موفقیت آن در ۱۹۷۷، رکود و ناکامی مالی در ۱۹۸۷. ویژگی این مقالات بیان ساده و روان آنها بود. برای مثال این دو به جایگزینی الگوی خرید و احتکار سرمایه های مالی به جای سرمایه گذاری در کارخانه های جدید، اشاره کردند. آنها به افزایش میزان وابستگی خانواده های آمریکائی به دریافت وام پی بردند که از این طریق ابزاری برای تعیین سطح استاندارد زندگی آنها بود. نتیجهٔ این کار کاهش سطح دستمزدها بود.

 هری مگداف فردی کاملاً خودآموخته بود که خلاقیت و نوآوری خود را در بخش مالی و به عنوان یک متخصص آمار و اقتصاددان دولتی در طول رکود حاکم بر دههٔ ۱۹۳۰ و جنگ جهانی دوم نشان داد. او نیازی به تبعیت از الگوهای رسمی آموزشی و طی کردن مدارج بالای دانشگاهی احساس نمی کرد و برای مطالعه آثار مارکس، لوکزامبورگ و دیگر نویسندگان سوسیالیست نیازی به بهره گیری از تفسیرهای معروف یا بازخوانی متون کلاسیک نداشت، زیرا خود با مطالعه دقیق و عمیق این متون به درک کامل آنها نائل شد. او توانست واقعیت های زیادی را به صورت جامع و کامل در مورد ماهیت سوسیالیسم در جهان معاصر بیان کند، زیرا به اندازه مارکس از مهارت خوانش چگونگی جریان حساب های سرمایه بهره مند بود.

 بنابراین عجیب نیست که مگداف، به عنوان یک سوسیالیست متعهد، زمان زیادی را صرف آموزش غیررسمی به ویژه جوانان می کرد. می گویند که دانشجوئی از مگداف پرسید چطور می تواند تا این حد به تحقق سوسیالیسم در آمریکا، امیدوار باقی بماند. در حالی که این اندیشه هرگز به این کشور راه نیافته است؟ او در جواب گفت: ”من انتظار هیچ چیز خاصی را ندارم. اما این شیوهٔ من است ناچارم باور کنم که سوسیالیسم می تواند دنیای بهتری را به وجود آورد“.

 هری مگداف در ۱۹۱۳ در محله برانکس نیویورک متولد شد. پدرش به شغل نقاشی خانه اشتغال داشت. مگداف پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی و متوسطه در ۱۹۳۶ با مدرک کارشناسی در اقتصاد از دانشگاه نیویورک فارغ التحصیل شد. او مدتی عهده دار مشاغلی در دستگاه های دولتی بود و در ۱۹۴۸ به علت فعالیت های ضدآمریکائی از خدمات دولتی اخراج شد. او در طول دوران بیکاری کارهای مختلفی را به صورت کوتاه مدت انجام داد تا آنکه سرانجام در ۱۹۶۹ همراه با پل سوئیزی سردبیری مشترک ماهنامه سوسیالیستی ”مانتلی ریویو“ را عهده دار شد و تا زمان مرگ همچنان در این سمت باقی بود.

منبع:سایت آفتاب